ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 126
نمايش فراداده

حكمت 435


  • بوقتى كه از مرگ ماللك خبر كه او را، خدا، غرقه ى رحمتش جناب على با بيان جلى هر آينه مالك برفت و نهان ولى، مالك اندر سراى وجود قسم بر خدا، گر كه كوهى گران هر آينه كوهى جدا و بزرگ و گر وزنه اى بود و سرسخت و سنگ همانا كه سنگى گران و ستبر كه حيوان سم دارى و رهنورد باوج ستيغش نگردد روان بر آن، طائرى، دركش كهنه دير ندارد توانى كند سير و طير

  • بحضرت رسيد و شرنگ جگر نمايد، ببخشايش و نعمتش بگفت و در عالم شد آن، منجلى شد از دهر و ماتمسراى جهان در ايمان و ملك شجاعت چه بود؟ بجان بود و بنيانكن كافران بزهد و شرف بود و صولت سترگ در آهنگ فرهنگ و سرهنگ جنگ بكوه عمل بود و در قاف صبر بهر سال و فصلى و در گرم و سرد ندارد پى سير اوجش توان ندارد توانى كند سير و طير ندارد توانى كند سير و طير

حكمت 436


  • عمل كردن اندك و كار كم ز كار زيادى كه آن خستگى سزاوار و شايسته و بهتر است پى زندگى نيك و راجحتر است

  • بطور توالى و كسب حكم كند بار و ايجاد بگسستگى پى زندگى نيك و راجحتر است پى زندگى نيك و راجحتر است

حكمت 437


  • بوقتى كه خوى شگفت آورى همانندشان را، از او، انتظار بداريد از خير و شر و مضار

  • بروح كسى باشد و داورى بداريد از خير و شر و مضار بداريد از خير و شر و مضار

حكمت 438


  • به غالب، كه او، بر فرزدق پدر بوقتى كه با يكدگر گفتگو بفرمودش حضرت بلحن سوال شترهاى بسيار خود را چه كار؟ بگفتا كه يا سرور مومنين حقوق كسان و شگرد نورد بگفتش على، كاين پراكندگى ستوده ترين سيرت و راه پاك پى آن شترها و اموال تو بدين است و پاكيزه اعمال تو

  • پى و ريشه بود و ببارش، شجر نمودند و از حال هم پرس و جو كه در زندگانى و بازار مال نمودى و ماندت چه حد و شمار؟ امير سراپرده ى عالمين تماميشان را پراكنده كرد بايمان شايسته، آكندگى درخشنده و مشعل تابناك بدين است و پاكيزه اعمال تو بدين است و پاكيزه اعمال تو