ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 20
نمايش فراداده


  • و گرچه كه از مردمان دو رو براه و روش باشد و خلق و خو

  • براه و روش باشد و خلق و خو براه و روش باشد و خلق و خو

حكمت 078


  • بهاى هر آن آدمى، در جهان كه آن را بجانش، پسنديد و نيك بدل داند و شد به حسنش، شريك

  • بچيزى بود در عيان و نهان بدل داند و شد به حسنش، شريك بدل داند و شد به حسنش، شريك

حكمت 079


  • شما را به پند گرانبار پنج كه در كسب محصول آنها، اگر بزير بغلهاى اين اشتران بسر چشمه هايش شتابان شويد سزاوار و شايان و شايسته است ببايد، كسى از شما مردمان نباشد هوادار و اميدوار نترسد مگر از گناهان خويش و گر مطلبى را، نداند، از او نبايد كند، شرم و گويد كه من و گر مطلبى را نمى داند او نبايد كند كوتهى و حيا از اينكه بياموزدش در روال و بر خيلتان باد و بر جانتان بصبر و شكيبائى در جهان ازيرا كه آرام و صبر و شكيب همانند سر، از تن و پيكر است كه خيرى نباشد در آن پيكرى در ايمان پاكى كه در آن شكيب نباشد دوا و شفا و طبيب

  • سفارش نمايم بدور سپنج برنج و غم و درد و خون جگر زنيد و بتازيد و سخت و گران خزيد و جهيد و دويد و رويد روالى خوش آيند و بايسته است در ادوار تاريخ و گشت زمان مگر آنكه بر ذات پروردگار رود سوى درياى توبه به پيش بپرسند و باشد بجهلش فرو نمى دانمش، در ديار و زمن نگشته بفهميدنش روبرو بر اين و آن، مكر و ريو و ريا شود واجد فهم و درك و كمال به پندار و كردار و ايمانتان روال پسنديده ى آگهان از ايمان و محبوب و يار و حبيب كه بى سر، بدن، مرده و مضطر است كه باشد بدون سر و سرورى نباشد دوا و شفا و طبيب نباشد دوا و شفا و طبيب

حكمت 080


  • گزافى كه گوئى از آن كمترم وليكن ز انديشه ات برترم

  • وليكن ز انديشه ات برترم وليكن ز انديشه ات برترم

حكمت 081


  • بجا مانده ى تيغ حق در ديار وز اولاد و اخلاف و اهل و عيال فراتر بود در جهات كمال

  • فزونست و پاينده تر از شمار فراتر بود در جهات كمال فراتر بود در جهات كمال