ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 21
نمايش فراداده

حكمت 082


  • كسى كه بر آنچه كه دور است و كور اگر كه نگويد نمى دانمش همانا مكانهاى كشتنگهش باو مى رسد، در مسير و رهش

  • وليكن بكبر و عناد و غرور بمكتوب دانش نمى خوانمش باو مى رسد، در مسير و رهش باو مى رسد، در مسير و رهش

حكمت 083


  • بر انديشه ى پير، و فرزانه مرد هوادار و خواهانترم در جهان بر انديشه ى پير روشن روان وفا جوترم از حضور جوان

  • در آسايش و صلح و جنگ و نبرد ز جنگاورى و توان جوان وفا جوترم از حضور جوان وفا جوترم از حضور جوان

حكمت 084


  • بجان، در شگفتم براى كسى بحالى كه با او، چراغ طلب ز آمرزش است و هماى ارب

  • كه مايوس از حق شود، چون خسى ز آمرزش است و هماى ارب ز آمرزش است و هماى ارب

حكمت 085


  • ز خشم خداوند و از كيفرش دو آسودگى و امان و پناه يكى زان دو، از كف برفت و نهان ولى ديگرى، نزد و پيش شماست بحبل المتينش، بدل، دست و چنگ و اما، پناهى كه از دستتان رسول خدا بود و ناجى دهر همانا، پناهى كه اينك بقاست طلب كردن گنج آمرزش است جهاندار بخشنده فرموده است خدا، مردمان را به بند عذاب كه تا، تو، بمابين اين مردمان خدا، مردمان را، بكيفر، جزا بحالى كه اينان زجرم و گناه هوا خواه و جوياى آمرزشند پشيمان، ز بد كارى و لغزشند

  • مكافات بر جرم و خشك و ترش بروى زمين بود و فر و كلاه شد از كاروان و سراى جهان كه در زندگى مشعل و رهنماست زنيد و رهاند شما را ز ننگ برفت و بزنجير غم، بستتان رها بخش و آزاده ى بر و بحر نمايان و زيبنده و خوش لقاست رهائى از زشتى و لغزش است بچشم دل و ايده ى بنموده است نخواهد كشيد و نسازد عقاب بپائى و در نشردين و امان نخواهد نمود و در عالم سزا عملكرد زشت و پلشت و تباه پشيمان، ز بد كارى و لغزشند پشيمان، ز بد كارى و لغزشند

حكمت 086


  • هر آنكس در آنچه كه ناحق، بپاست كند اصلح و پاك و نيك و درست خدا، آنچه را كه بد و نارواست نمايد درست و امانش دهد هر آنكس بدنيا و دور نخست خدا، كار دنياى او را، درست هر آنكس كه بر نفس خود، در عمل ز سوى خدا، حافظى از مهان نگهبان او، مى شود در جهان

  • ميان وى و ذات پاك خداست بچالاكى روح و كردار چست ميان وى و مردمان و قواست بفرق سرش تاج عزت نهد كند كار عقباى خود را درست كند محكم و پى نهد از نخست شود، واعظ و ناصحى، در ملل نگهبان او، مى شود در جهان نگهبان او، مى شود در جهان

حكمت 087


  • همانا كه دانا و زيرك، كسى كه اين مردمان را در اين روزگار نسازد پريشيده و نااميد وز آسايش و رحمت كردگار نگرداند اين مردمان را غريق گروه بشر را ز مكر خدا نسازد امان از خدنگ بدا

  • بعلم است و در بينش و وارسى ز بخشايش ذات پروردگار گرفتار غرقاب و بند وعيد بگردونه گيتى و روزگار بدرياى حرمان و گم از طريق نسازد امان از خدنگ بدا نسازد امان از خدنگ بدا