هر آنگه كه بر دشمنت، همچو شير گذشت از او را، سپاس و توان بر او ده قرار و ببخشش امان
شدى غالب و او بچنگت اسير بر او ده قرار و ببخشش امان بر او ده قرار و ببخشش امان
هر آئينه عاجزترين مردمان كه از جستن يار نيك و رفيق و از او، پريشيده تر، در جهان كه از كف دهد ياورى را بدهر ز ياران خويش و براند بقهر
كسى باشد اندر زمين و زمان بود ناتوان و بدون شفيق كسى باشد و مانده و مستهان ز ياران خويش و براند بقهر ز ياران خويش و براند بقهر
همانا كه آنان بحق، همرهى و بر باطل دد صفت ياورى نكردند و در نيك و بد داورى
نكردند و افتاده در گمرهى نكردند و در نيك و بد داورى نكردند و در نيك و بد داورى
هر آنگه نمودار احسان و مال بجا مانده اش را بفكران خويش مسازيد از خود بدور و پريش
رسد بر شما و ببخشد كمال مسازيد از خود بدور و پريش مسازيد از خود بدور و پريش