ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 6
نمايش فراداده

حكمت 018


  • هر آنكس پى خواهش و ميل خويش مهار هوس را نمايد رها اجل يورش آرد به بند نفس كند صيد و لغزاندش در قفس

  • بتك تازد و ره نوردد به پيش برى ماند از عقل و هوش و دها كند صيد و لغزاندش در قفس كند صيد و لغزاندش در قفس

حكمت 019


  • ز لغزيدن و خبط بخشندگان بجان بگذريد و كز آنان، كسى مگر آنكه دست خداى جهان كه او را نمايد عزيز و بلند برى از خطا و نژند و گزند

  • سخى و جوانمرد و كوشندگان نلغزد بگردابه ى مفلسى بدستش بود در عيان و نهان برى از خطا و نژند و گزند برى از خطا و نژند و گزند

حكمت 020


  • هيولاى ترس و لهيب هراس پشيمانى و طيف شرمندگى و فرصت، چو ابر رونده، عبور همانا كه پرواى كار و مجال مسازيدش از كف، بدور و رها تباه و پريش و بدون بها

  • رفيق زيان است و دام حواس قرين بياس است و درماندگى نمايد ز انسان و گردد بدور زمانى كه در آن، شكوفد كمال تباه و پريش و بدون بها تباه و پريش و بدون بها

حكمت 021


  • پى ما، نصيبى و حق و حقوق و گر حق ما را، بما، پس دهند هر آينه گيريم و اندر روال و گر هم ندادند و از ما دريغ تحمل، بسختى و اندوه و رنج سوار كفلهاى بر اشتران و گرچه كه اين شب رويها، دراز عجين خطر باشد و جان گداز

  • در اصل است و بنيان و خون و عروق بدست تواناى وارث نهند كنيمش سراى شكوه و كمال نمودند و غصب و تصرف، به تيغ نمائيم و بر ضرب و شتم و شكنج شويم و شود طى، مسيرگران عجين خطر باشد و جان گداز عجين خطر باشد و جان گداز