ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 64
نمايش فراداده

حكمت 223


  • هر آينه ذات خداوندگار دهد امر و فرمان، به احسان و داد بتفسير اين آيه تابناك كه عدل و شرف، اصل انصاف و داد و احسان و نيكى، عطا و كرم بجان است و ايثار مال و درم

  • بدنيا و در گردش روزگار پى مردمان ديار و بلاد على گفت در مكتب گوى خاك جوانمردى و بخشش است و سداد بجان است و ايثار مال و درم بجان است و ايثار مال و درم

حكمت 224


  • كسى كه بدستان كوتاه خويش شود بذل شايان بدست دراز بدنيا و در آن جهان، بى نياز

  • ببخشد، ببيگانه و قوم خويش بدنيا و در آن جهان، بى نياز بدنيا و در آن جهان، بى نياز

حكمت 225


  • بفرزند پاكش حسن، اين چنين نبايد كسى را بجنگ و جدال گرت، بهر آن، دعوت آشكار پذيرنده گرد و به بيرون شتاب ازيرا كه خواننده خونخوار پست ستمكار و باغى، بخاك سياه زمين خورده است و روالش تباه

  • بفرمود و پندش فكنده طنين بخوانى و سازى دچار و بال نمودند و در گيرودار شكار بزن بر سر دشمنت با عتاب ستمكار دون است و آلوده دست زمين خورده است و روالش تباه زمين خورده است و روالش تباه

حكمت 226


  • دل آراترين خصال زنان بمردان بود بدترين خصال هر آن دم كه زن، سركش و خودپسند نمى آورد بر كسى سر فرود هر آنگه كه زفت و بخيل و حسود بمال خود و ثروت شوهرش بوقتى كه كم جرات و بيقرار از آنچه بر او، رو كند، در هراس بخوف است و زار و پريشان حواس

  • كه جبن است و زفتى و كبر دمان برانداز فر و شكوه و كمال شود در روال و امان از گزند وقارش، تند هاله اى بر وجود بطبع و روان باشد و فكر سود محافظ بجان است و با جوهرش بدل باشد و بر هراسى دچار بخوف است و زار و پريشان حواس بخوف است و زار و پريشان حواس