ترجمه منظوم نهج البلاغه
حمید قاضی خاکیاسری
نسخه متنی -صفحه : 135/ 91
نمايش فراداده
حكمت 317
ز قتل محمد، چو بر آن جليل
جناب على، با سلام و درود
غم و حزن و دلتنگى مان، بر او
ولى، خيل آنان، ز خود، دشمنى
و ما... ياورى را، ز كف داده ايم
بهجران و درد و غم، افتاده ايم
خبر آمد از مصر و درياى نيل
بسوگ روانكاه هجرش سرود
بود حد شادى ايشان، بر او
ربودند و شير و يل از مامنى
بهجران و درد و غم، افتاده ايم
بهجران و درد و غم، افتاده ايم
حكمت 318
حكمت 319
حكمت 320
خداوند سبحان جان آفرين
در اموال و گنجينه ى اغنيا
غذاى كسانيكه بى چيز و مال
بفرموده و ايا و فرمان صدور
همانا كه نادار و ابن السبيل
گرسنه نماند بروز و شبان
ابا كرده از دادن بهره اش
خدائى كه در بى نيازى بزرگ
بروز جزا و حساب و شمار
تماميشان را كند باز خواست
كه كيفر، پى نابكاران، سزاست
جهاندارد و خلاق خلد برين
توانا و دارا و مير و كيا
فقيرند و درويش و شوريده حال
شده وحى و تصوير و نقش امور
تهى دست و بيمار و زار و عليل
مگر آنكه دارنده اى پرتوان
بمسكين، و زد، گشنگى، دهره اش
عزيز است و قهار و پاك و سترگ
از اين حالت شوم و ناسازگار
كه كيفر، پى نابكاران، سزاست
كه كيفر، پى نابكاران، سزاست