ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 93
نمايش فراداده

حكمت 325


  • در اوصاف مومن جناب امام نشاط خداجو، بر آن چهره اش غم و درد و آه و فغان، در دلش زهر چيز دنيا، دل و سينه اش و نفسش ذليل و پريشان تر است بدش آيد از حالت سركشى ريا را، بود، دشمن كينه توز غم و درد و اندوه جانش دراز بهمت، بلند است و صولت قوى سكوت و خموشى او، بس فزون و وقتش كم است بطور مدام بشكر و سپاس است و تقديس حق صبور است و پرطاقت و بردبار فرورفته، در فكر و انديشه اش بخيل است بر خواهش آرزو و خويش، بود، نرم و هموار و پاك نهادش شريف است و نرم و لطيف و نفسش، قوى تر، ز هر سنگ سخت بحالى كه از بنده اى در زمين پريشان تر است و ذليل و غمين

  • بفرمود و تصوير روح كلام بود نقش و سرمايه و بهره اش عجين است و مخلوط آب و گلش گشاده تر است و چو آئينه اش ز هر چيز و از ميغ گريانتر است گريزد ز طغيان و گردنكشى بنخوت گرا، خصم و آتش فروز بسوز و گداز است و غرق نياز بعلم و خرد، مى كند رهروى در انديشه است و غريق درون كند كار و بخشد بدينش قوام بايثار جان و ثناى احق خردمند و داننده ى راه كار حقيقت، بود، حرفه و پيشه اش ندارد بميل و هوس گفتگو دل و طينتش، اختر تابناك سرشتش گهرزا و پاك و عفيف ملبس بدين است و او تار بخت پريشان تر است و ذليل و غمين پريشان تر است و ذليل و غمين

حكمت 326


  • غناى گرانبار و گنج بزرگ بر آنچه كه در دست اين مردمان نباشد بجان و دلت آرزو كه كسبش كنى و از آن گفتگو

  • بود آنكه باشى قوى و سترگ ز مال است و بر آزشان ترجمان كه كسبش كنى و از آن گفتگو كه كسبش كنى و از آن گفتگو

حكمت 327


  • كسيكه از او، چيزى و مال و كار رها از برآورد و آزاده است مگر.... تا زمانيكه وعده كند عملكردنش را اراده كند

  • طلب گردد و قدرت و اعتبار يله، از هر آن حادث زاده است عملكردنش را اراده كند عملكردنش را اراده كند

حكمت 328


  • اگر بنده ى پاك و نيكوسرشت اجل را و رفتار آنرا بچشم بر آن آرزو فريبش، بدل شود دشمن و سازد از خود، بهل

  • بدنيا و در خرمن بذر و كشت ببيند كه مى باردش غيظ خشم شود دشمن و سازد از خود، بهل شود دشمن و سازد از خود، بهل