بغات و محاربان

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 104/ 65
نمايش فراداده

واژه ((فساد)) و مشتقات آن كه حدود 50 مرتبه در قرآن به كار رفته ، در لغت به معنى بيرون رفـتـن از اعـتـدال و در مـقـابـل صـلاح آمـده اسـت ، هـمـچـنـيـن بـه مـعـانـى گـنـاه ، فـتنه انگيزى ، قـتـل و غـارت ، نفاق ، كم فروشى ، تباهى نيز استعمال شده ^(370) فخر رازى فساد را به معناى تباه كردن دانسته كه در هر جا معنى مناسب باخودش را مى رساند:

1 ـ تباهى نفوس : كشتن يا قطع اعضاى بدن ؛ 2 ـ تباهى اموال : غصب و دزدى اموال ؛ 3 ـ تباهى اديان : شيوع كفر و بدعت ؛ 4 ـ تباهى نسل : شيوع زنا و لواط و قذف ؛ 5 ـ تباهى عقل ها: مى خوارگى و...^(371).

شيخ طوسى در ذيل آيه ((و اذا قِيل لهم لاتفسدوا فى الا رض ))^(372) مى فرمايد: منظور از افساد در زمين هر كارى است كه خدا از آن نهى فرموده است ^(373):

مرحوم طبرسى در ذيل آيه ((لاتُفسِدوا فِى الا رضِ بعد اِصلاحها...^(374))) ((آن را كشتار مؤ منان و گمراه كردن آنان و گناه و معصيت مى داند.^(375))) جـنـبـه هـاى زنـدگى او، اما همانگونه كه يكى از فقها مى فرمايد،عنوان ((فساد و افساد)) چون بـه ((الا رض )) (زمـيـن ) اضافه مى شود معناى آن به فسادى كه در زمين واقع مى شود مقيد مى گـردد. دربـاره تـقـيـد فـسـاد بـه فـسـادى كـه در زمـيـن واقـع مـى شـود سـه احتمال وجود دارد:

احـتـمـال اول : زمـيـن ظـرف و مـحـل فـسـاد بـاشـد، بـر ايـن اسـاس هـمـه فـسـادهـا را شـامـل مى شود چون بسيار روشن است كه زمين محل زندگى انسان است و به ناچارهر فسادى كه از انـسـان سـرزنـد بـر روى زمـيـن خـواهـد بـود. لذا ايـن احتمال مردود است چون بر اين اساس قيد ((فى الا رض )) لغو مى گردد.

احـتـمـال دوم : تـقـيـد بـراى دلالت بـرگستردگى و فراوانى و شيوع فساد در ميان مردم است و نقطه مقابل فسادهاى فردى و جزئى است .

احـتـمـال سـوم : بـه معنى آن است كه فساد در زمين حلول مى كند و زمين را فاسد مى سازد، اما نه بـدان مـعـنـى كـه ذات زمين تباه شود چون ذات زمين سنگ و خاك است بلكه به معنى به هم خوردن حالت اصلاح و سامانى كه لازمه زندگى مطلوب براى انسان است . اين معنى را با مراجعه به موارد استعمال آن در قرآن مى توان يافت ^(376).

احـتـمـال دوم و سـوم را شـايـد بـتـوان يـك احـتـمـال دانـسـت و احتمال صحيح نيز همين ست .

ب ـ جمع ميان دو عنوان ((محارب )) و ((مفسد فى الاءرض )) در آيه براى چيست ؟ در ايـن مـورد مـيـان صـاحـب نـظـران اخـتلاف وجود دارد كه ما به جهت طولانى نشدن بحث به طور خلاصه به آن مى پردازيم .

عـده اى از فـقـهـا ايـن دو را بـه صـورت عـموم و خصوص مى دانند يعنى ((افساد فى الا رض )) عـنـوان عـامـى اسـت كـه داراى مـصاديق متعددى مى باشد و يكى از مصاديق بارز آن محاربه است : يعنى ممكن است جرمى اِفساد فى الا رض باشد ولى محاربه نباشد ولى هر محاربه اى ، افساد فى الارض است ^(377).

ظـاهـراً قول اول در وجه اشتراك عام و خاص با قول دوم كه محارب و مفسد را موضوع يك حكم مى دانـنـد، يـكـى هـسـتند و يك مطلب را مى گويند و (و يسعون فى الارض فساداً) واو بيانيه براى محارب است .

طبعاً آن نتيجه گيرى كه بنابر قول اول ـ حد محارب را مى شود به مفسد فى الارض تعميم داد ـ قابل بررسى است .

و عده ديگرى از فقها، هر دو عنوان ((محارب )) و ((مفسد)) را با هم ، موضوعِ حكم در آيه مى دانند نـه بـه آن مـعـنـى كـه بـراى تـحـقـق مـوضـوع آيـه ،وقـوع دو عمل و صدور دو جرم در خارج شرط باشد:

يـكـى مـحـاربـه بـا خدا و پيامبر و ديگرى سعى در ايجاد فساد در زمين ، بلكه موضوع حكم يك عـمـل اسـت كـه مـصداق هر دو عنوان مذكور مى باشد. به عبارت بهتر، همان گونه كه در آيه دو فـاعـل مـسـتـقـل وجـود نـدارد، دو فـعـل مـسـتـقـل نـيـز وجـود نـدارد، بـلكـه يـك فـعـل هـسـت با اين صفت كه همزمان هم محاربه است و هم سعى در ايجاد فساد^(378). شبيه بـه هـمـيـن نـظـر را مـى تـوان در تـعـريـف