فرامين الهي سعادت آدمي را تأمين مينمايد. بنابراين دموكراسي و مردم سالاري اگر به معناي ارزش رأي مردم در مقابل حكم خداوند باشد، هيچ اعتباري ندارد، زيرا آنچه بايد در مقابل آن خاضع و مطيع باشيم، فرمان خداست نه رأي مردم.
بنابراين، اگر مردم كشوري در وضعيتي خاص بر امر نامشروعي توافق نمايند و رأي دهند ـ چنان كه در برخي از كشورهاي غربي اين گونه است ـ در چنين موقعيتي قطعاً فرمان دين مقدّم است، زيرا حكم خدا بر تشخيص مردم رجحان دارد. اگر رأي مردم را بر حكم خدا ترجيح دهيم، عملاً خدا را نپرستيده ايم و تابع فرمان او نبوده ايم و ربوبيّت تشريعي خداوند را زير پا گذاشته ايم، كه اين عمل با توحيد منافات دارد.
دموكراسي غربي به معناي بينيازي از احكام دين و بسنده كردن به آراي جمعي است، و اين دقيقاً سرپيچي ازاطاعت پروردگار به شمار ميآيد. اهميّت دادن به رأي مردم در مقابل حكم الهي، روگرداندن از توحيد و پذيرش شرك جديد دنياي معاصر است، كه بايد با اين بت پرستي جديد مبارزه شود.
اگر منظور از دموكراسي اين باشد كه مردم در چارچوب احكام الهي و قوانين شرعي در سرنوشت خود مؤثر باشند، چنين تعبيري با دين مخالفت ندارد. در قانون اساسي اين معنا ـ بروشني ـ تأييد شده و مقصود امام امت كه فرمودند: ميزان رأي مردم است، بدون ترديد همين بوده است; نه آنكه هر چه مردم خواستند ـ حتّي اگر مخالفت حكم خدا باشد ـ ارزش و اعتبار دارد. ميزان، رأي مردم است تا زماني كه از قوانين الهي خارج نشود و با مباني شرع مخالفتي نداشته باشد; در غير اين صورت، رأي مردم ارزشي ندارد.
آيه شريفه «وَاَمْرُهُمْ شُوري بَيْنَهُمْ» ([2]) به اين معنا نيست كه مردم در همه چيز ميتوانند نظر بدهند و حلال و حرام خدا را با شور و گفتگو تغيير دهند; بلكه طبق آيه شريفه «وَما كانَ لِمُؤْمِن وَلامُؤْمِنَة اِذا قَضي اللّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً اَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ» ([3]) در احكامي كه از سوي خدا و پيغمبر صادر شده است، مؤمنان هيچ اختياري در دخل و تصرف ندارند.
[1]ـ يوسف; 67: حاكميت فقط از آن خداست. [2]ـ شوري: 38; مؤمنان كارشان را با مشورت يكديگر انجام ميدهند. [3]ـ احزاب: 36; هيچ مرد وزن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، با آن مخالفت نمايد.