پرسش ها و پاسخ ها

محمدتقی مصباح یزدی

نسخه متنی -صفحه : 124/ 86
نمايش فراداده

بودند و در زمان حيات نبي اكرم(صلي الله عليه وآله) آماده هرگونه جانفشاني و فداكاري در راه اسلام و حفظ جان پيامبر(صلي الله عليه وآله) بودند و در جنگهاي گوناگون دوشادوش حضرتش به كارزار پرداخته بودند، به اعمالي دست زدند و فتنه هايي را پايه گذاردند كه نه تنها در سرنوشت مسلمانان كه در آينده بشريّت تأثيرهاي زيان بار و حسرت انگيز بر جاي گذارد. تأثيرهايي كه براي قرنها جامعه بشري را از نيل به سعادت محروم ساخت و اين پرسش را در اذهان بر جاي گذاشت كه چرا چنين فتنه هايي بعد از پيامبر(صلي الله عليه وآله) رخ داد و اين نتايج را به بار آورد؟ سؤالي كه مسلمانان صدر اسلام نيز آن را از حضرت علي(عليه السلام) پرسيدند و ايشان در پاسخ فرمودند:

«إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ»([2]) اميرمؤمنان(عليه السلام)دراين سخن علّت انحراف(=فتنه)رادوچيزمعرّفيميكند:

1 - هوي و هوس:

([3]) هوي و هوس اقسامي دارد كه از آن جمله علاقه شديد به پول و ثروت و انواع شهوتراني را ميتوان نام برد.

يكي از هوسها كه شايد خاستگاه بيشتر فرقه هاي خاص ديني باشد، ميل و علاقه فراوان به «شهرت» و مطرح بودن است. تا جايي كه فرد تمام تلاش خود را به كار ميگيرد و انواع مشكلات را به جان ميخرد و با صرف هزينه هاي بسيار سعي ميكند تا مورد توجّه و محبوبيّت ديگران قرار گيرد.

در طول تاريخ، بسيار بوده اند كساني كه سالها مشقّت و سختي زندان و حتي شكنجه و تبعيد را پذيرا ميشدند تا شايد طرفداراني بيابند كه برايشان آواي «زنده باد» سر دهند. نظير چيزي كه در بعضي از اقطاب صوفيّه مشاهده ميكنيم. چون هدف اصلي كسب محبوبيّت و شهرت است و اين ميسور نميگردد مگر با گفتن سخناني كه مورد پسند و خوشايند ديگران باشد، بنابراين چنين كساني هيچ باكي از تغيير و تحريف حقايق ـ به گونه اي كه اهداف آنها را تأمين كند ـ ندارند، تا جايي كه بعضاً تناقضهاي اساسي در سخنانشان مشاهده ميگردد و در توجيه اين تناقض گوييها ميگويند: همه راه ها مستقيم و همه آراء بر حق اند و به اصطلاح طرفدار «صلح كل» ميشوند!

2 - احكام تبتدع:

دومين عامل پيدايش انحراف و فتنه، همان چيزي است كه تحت عنوان نوآوري و «بدعت در دين» مطرح ميشود كه از عامل اوّل ناشي ميگردد. حضرت علي(عليه السلام) اين دو عامل را به عنوان دو عامل آغازين انحراف انسان معرّفي ميكنند و در واقع هشدار ميدهند كه در تفسير دين بايد بنا را بر «تسليم» گذارد و نه اميال و آراء شخصي.

به عبارت ديگر، انسان به دو گونه ميتواند با آيات و احكام الهي برخورد كند، يكي آن كه آنچه در آيات و روايات براي بيان احكام الهي آمده است بيچون و چرا بپذيرد و به آنها عمل كند و در فهم منابع شناخت دين; يعني، آيات و روايات از روش صحيح استنباط و اجتهاد پيروي كند. ديگر آن كه از قبل اموري را بپذيرد و به آن معتقد گردد و با اين پيش فرضها به سراغ تفسير و تأويل آيات و احكام برود و بر خلاف شيوه اوّلْ آيات و روايات را به گونه اي تأويل كند كه مطابق فهم و ميل او باشد و به جاي آن كه او تابع دين و شريعت باشد، دين تابع وي و مطابق خواست او تفسير گردد. هر كجا كه احكام ديني با سليقه اش سازگار نبود آن را آن طور كه خود و يا ديگران ميپسندند ارائه كند.

اين در واقع همان نوآوري و بدعت در دين است كه به هدف تأمين منافع و جلب محبوبيّت و توجّه ديگران، و بُت ساختن خود در نزد آنها صورت ميگيرد و در قالب بيان و عبارات جذّاب ادبي و به عنوان «قرائت نو» از دين عرضه ميگردد.

به هر حال، دو عامل پيش گفته در كلام امير مؤمنان(عليه السلام) ريشه انحراف (= فتنه) هر مسلماني و از جمله روشنفكران است و بايد از هر دو سخت پرهيز كرد.

[1]ـ بقره / 191.

[2]. نهج البلاغه، خ 50.

[3]. بطور كلّي آن دسته از گرايشها و اميال انساني كه موجب ضعف ايمان، سلب ايمان و يا عدم پيدايش ايمان