تاریخ سیاسی معاصر ایران

مهدی نظرپور

نسخه متنی -صفحه : 86/ 26
نمايش فراداده

از مردم از تهران به سوى قم انجام شد و به (مهاجرت كبرى ) مشهور گشت . عين الدوله قصد داشت كه بين روحانيون تفرقه و جدايى بيندازد، امّا در اين كار خود نيز شـكـسـت خـورد، زيـرا شيخ (فضل الله نورى ) هم به مهاجرين پيوست و همه عُلما و روحانيون آزادى خواه و مشروطه طلب همراه مردم بودند. با توجّه به اينكه بسيارى از كارهاى روزمره مردم در آن زمـان بـه دسـت روحـانـيـون انـجـام مـى شـد، بـا هـجـرت آنـهـا بـيـشـتـر امـور مـردم مختل شده و مشكلات زيادى به وجود آمد.(148) يـكـى ديگر از حوادث مهم در اين زمان ، تحصن مردم در سفارت انگليس بود. با توجّه به اينكه علماى بزرگ تهران ، پناهگاه مردم در مقابل فشارها و تهديدهاى (عين الدوله ) بودند و آنها هم در قم به سر مى بردند، عده اى تصميم گرفتند، براى در امان ماندن از فشار وى به سفارت انـگـليـس پـنـاه بـبـرنـد و در آنـجـا تـحـصـن اخـتـيـار كـنـنـد. انـگـلسـتـان كـه در حال رقابت با روس بر سر قدرت در ايران بود، كمكهاى زيادى به مشروطه خواهان متحصن در سـفـارت كـرد و از خـواسـتـه آنـها حمايت كرده ، به دولت جهت برآوردن خواسته هاى آنان فشار آورد.(149) پس از چندى كه از هجرت كبرى و تحصن در سفارت انگليس گذشت ، مظفر الدين شاه اطلاع پيدا كـرد كـه عـدّه زيـادى از مـردم و حـتـّى سـربـازان بـه صـف مـبـارزان پـيـوسـتـه انـد وبـه هـمـيـن دليل خواسته هاى متحصنين را جويا شد. آنها پنج مورد را اعلام كردند كه بر كنارى (عين الدوله ) و تشكيل عدالتخانه در راءس خواسته هاى آنان بود.(150)

پيروزى نهضت و صدور فرمان مشروطيت

عـزل (عـيـن الدوله ) كـه روابـط نـزديـكـى بـا شـاه داشـت ، بـراى مـظـفـر الديـن شـاه بـسـيار مـشـكـل و گـران بـود، ولى چـاره ديـگـرى وجـود نـداشـت . در ايـن مـيـان ، عـيـن الدوله بسختى در مقابل درخواستهاى متحصنين در قم و سفارت انگليس مقاومت كرده ، سعى داشت هر طورى كه شده در مقام صدر اعظمى باقى مانده ، استعفا ندهد.

سـرانـجـام ، مـظـفـر الديـن شـاه دستور عزل (عين الدوله ) را صادر كرده ، دو نفر از بزرگان قـاجـار را بـه قـم فـرسـتـاد تـا عـلمـا و مـردم را بـه تـهـران بـاز گـردانـنـد و در هـمـيـن حـال ، فـرمـان مـشـروطـيـت را نـيـز صـادر كـرد، امـّا چـون فـرمـان او گـنـگ و نـامـفـهـوم بود مردم قـبـول نـكـردنـد و شـاه نـاچـار شـد فـرمـان تـكـمـيـلى را بـصـراحـت تـاءكـيـد بـر تشكيل مجلس شوراى اسلامى داشت ، صادر كند. (151) (1285 ه‍ . ش / 1324 ه‍ . ق .) بـديـن تـرتـيـب ، بـا صـدور فـرمـان مـشـروطـيـت و تـشـكـيـل مجلس شورا، حكومت استبداد كبير تبديل به مشروطه شد و فرمان مشروطيت به امضاى (محمد على مـيـرزا) (وليـعـهـد) نـيـز رسـيـد و (مـيـرزا نـصـر الله خـان مـشـيـر الدوله ) به نخست وزيرى بـرگـزيده و ماءمور انجام مقدمات براى تشكيل مجلس شورا شد. او با كمك فرزند تحصيلكرده خـود و چـنـد نـفر ديگر(152) اوّلين قانون انتخابات را نوشت . و انتخابات تهران كه بـه صـورت صـنـفـى بـود، بـرگـزار شد. شصت نفر نماينده از گروههاى روحانيون ، اعيان ، بـازرگـانـان ، كـشـاورزان و پـيـشه وران انتخاب شدند و مجلس شوراى ملّى در تاريخ 14 مهر 1285 در كـاخ گـلسـتـان و بـا حـضـور شـاه و بـا نـطـق كوتاه او افتتاح شد و نهضت مردم به پيروزى رسيد.(153)

حوادث بعد از مشروطيت

الف ـ استبداد صغير:

(مـظفر الدين شاه ) ده روز پس از امضاى قانون اساسى مشروطيت در گذشت و فرزندش (محمّد عـلى مـيـرزا) به پادشاهى رسيد. وى هر چند ابتدا از طرفداران مشروطه بود و قانون اساسى را نـيـز امـضـا نمود و سوگند ياد كرده بود كه با اساس ‍ مشروطه مخالفت نكند، امّا پس از به قـدرت رسـيـدن ، تغيير رويه داده با مشروطه و مجلس شوراى ملّى مخالفت كرد. او ابتدا (ميرزا عـلى اصـغـر اتابك ) امين السلطان را كه مخالف مشروطه بود، از اروپا فرا خوانده به نخست وزيـرى مـنـصـوب كـرد، امّا (امين السلطان ) به دست فردى به نام عباس آقا صراف تبريزى بـه قـتل رسيد. پس از اين واقعه ، مخالفت محمّد على شاه با مشروطه و مجلس بيشتر شد. او پس از ايـنـكـه چـنـديـن بـار سـوگند ياد كرده و پشت قرآن سوگند نامه نوشت ، ولى سرانجام به بـهـانـه گـرمـى هـوا بـه بـاغ شـاه رفـت و بـا كـمـك (ليـاخـوف ) روسـى در سـال 1286 از