مدرس براى اوّلين بار اعتراض علنى خود را عليه رضاخان بيان كرد و گفت : (ما از سـردار سـپـه هـيـچ تـرس و واهـمـه اى نـداريـم و قـدرت داريـم كـه از او سـؤ ال و اسـتـيـضـاح كـرده ، حـتـّى او را عزل كنيم تا او برود در خانه بنشيند). هر چند مدرس با او مخالف بود، امّا اعتقاد به بركنارى او در اين زمان از مقامش نداشت ؛ چرا كه رضاخان در اين زمان در بـرقـرارى امـنـيـت در ايـران نـقـش مـهـمـّى داشـت و ضـرر بـركـنـارى او بـيـشـتـر از سـودش بود.(191) پـس از نـطـق نـماينده آذربايجان و اظهارات مدرس مبنى بر استيضاح رضاخان ، او از خود واكنش نشان داده ، افسران قزاق را در وزارت جنگ جمع كرد و سخنرانى مفصلى مبنى بر تهديد مجلس و شـرح خـدمـات خود ايراد كرد و در پايان گفت : استعفاى خود را نزد احمد شاه اعلام مى كنم . به دنـبال اين تهديد، مانور نظامى براى ترس و تهديد نمايندگان مجلس در شهر تهران ترتيب داده شد و همزمان با اين عمليات ، پستهاى بازرسى نظامى در اطراف تهران ايجاد كرده ، باعث اختلال و ناامنى در شهر شد. به علت رعب و وحشتى كه از خبر استعفاى رضاخان در نزد مردم به وجـود آمـده بود، مجلس با او از در مصالحه درآمد و سردار سپه به مجلس آمد و وعده الغاى حكومت نظامى و اداره مستقيم و غير مستقيم مالياتها، را به وزارت دارايى داد و كار روزانه خود را شروع كرد.(192)
پـس از كـودتـاى سـياه ، چندين كابينه روى كار آمدند و يكى پس از ديگرى سقوط كردند. تنها وزيـرى كـه در همه اين دولتها ثابت مانده بود، رضاخان بود. قدرت و نفوذ وزير جنگ بقدرى افـزايـش يـافـتـه بـود كـه نـخـسـت وزيـران قـادر بـه بـركـنـارى او نـبـودنـد، حـتـّى در مـقـابـل ، بـا تـهـديـد خـود براحتى آنها را به سقوط مى كشاند. در اين زمان رئيس دولت (مشير الدوله ) بـود كـه هـر چـنـد مـدرس و اكـثريت مجلس ازاو پشتيبانى مى كردند، ولى سرانجام با تـهـديـد رضـاخـان اسـتـعـفـا داد. سـردار سـپـه عـلى رغـم مـيـل و رضـايـت مـدرس و احـمـد شـاه بـه نـخـست وزيرى رسيد و علاوه بر وزارت جنگ ، اداره امور سياسى كشور را نيز به دست گرفت .(193)
هـمـزمـان بـا نـخـسـت وزيـرى رضـاخـان ، در كـشور تركيه حكومت جمهورى به رياست (مصطفى كـمـال پـاشـا) مـشـهـور بـه (آتـاتـورك ) اعـلام شـد. رضاخان كه همواره به فكر بركنارى قاجاريّه و به قدرت رسيدن خود بود، جمهورى خواهى را راه مناسبى براى رسيدن به هدف خود مـى دانـسـت . از ايـن رو، آن را بر سر زبانها انداخت و هواداران و نظاميان طرفدار خود را واداشت كـه از گـوشـه و كـنـار ايـران تـلگـرافـهـايـى مـبـنـى بـر اعـلام (حكومت جمهورى ) در ايران ارسال كنند. شعار جمهورى خواهى در تهران به خيابانها نيز كشيده شد و حتّى تظاهراتى به حمايت از آن در تهران به راه انداختند.(194) رضـاخـان بـراى ايـنـكـه راحـت تـر بـه مـقـصود خود برسد، انتخابات دوره پنجم مجلس را به صورت فرمايشى برگزار كرد تا با كمك نمايندگان اكثريت طرفدار خود، لايحه جمهورى را تـصـويـب كـنـد. ايـن مـجـلس در تـاريخ 22 بهمن 1302 ه . ش با نطق محمد حسن ميرزا (وليعهد) افـتـتاح شد. رضاخان ميل داشت كه اعتبار نامه هاى نمايندگان هر چه زودتر تصويب شده ، به لايـحـه مـورد نـظـر بـپـردازنـد. مـدرس و طـرفداران او در اين مجلس كه در اقليت قرار گرفته بـودند و مخالف جمهورى رضاخانى بودند، تصميم گرفتند براى خنثى كردن توطئه سردار سـپـه ، بـه تـلف كـردن وقت مجلس از طريق اعتراض به اعتبار نامه ها، بپردازند تا مجلس به اكـثـريـت نرسد. سرانجام ، اين كار منجر به درگيرى (مدرس ) و (تديّن ) رئيس فراكسيون (تـجـدّد) كـه مـوافـق جـمـهـورى رضـاخـانى بود شد و به تحريك او (حسين بهرامى ) (احياء السلطنه ) سيلى محكمى به گوش مدرس زد.(195) سـيـلى خوردن مدرس ، واكنش شديدى در داخل و خارج از مجلس به وجود آورد. مردم تهران تنفر و انزجار شديد خود را نسبت به جمهورى خواهى و اهانت به پيشواى دينى و نماينده خود اعلام كرده ، و در مقابل مجلس به راهپيمايى و تظاهرات و شعار عليه رضاخان و طرفداران جمهورى او دست زدند. مجلس نيز پس از اين مساءله ، حالت عادى خود را از دست داد و عده اى از نمايندگان اكثريت بـه اقـليت طرفدار مدرس پيوستند و با ترك مجلس آن را از اكثريت انداختند تا لايحه جمهورى تـصـويـب نـشـود. بـديـن تـرتـيب ، با تلاشهاى مدرس