سـرانـجـام ، پـس از پايان جنگ جهانى اوّل و شكست متحدين (آلمان ، عثمانى و اتريش ) و تخليه ايـران از سـوى مـتـفـقـين ، مدرس به ايران بازگشت و مرحله جديدى از مبارزات خود را آغاز كرد. چـون ايـن زمان مصادف با دوران فترت مجلس بود، مدرس به تدريس پرداخت و در كنار آن به مـخـالفـت با دولتهاى وابسته به بيگانه همت گماشت كه از جمله آنها مخالفت شديد با دولت وثوق الدوله به دليل انعقاد قرار داد 1298 ه . ش / 1919 م بود.(186) پـس از كـودتـاى سـوم اسـفـند 1299 ه . ش ، بسيارى از آزادى خواهان و ديگر افراد سرشناس كشور توسط دولت سيد ضيا الدين طباطبايى به حبس يا تبعيد رفتند، كه از جمله آنها آيت اللّه (سـيـد حـسـن مـدرس ) بـود. كـودتـاگـران ابـتـدا مـدرس را مـدتـى در تـهـران ، در محل قزاقخانه در حبس نگه داشتند، امّا پس از چندى او را به اتفاق چند نفر از دوستانش از تهران به قزوين فرستاده ، در آنجا حبس و تبعيد كردند. بدين ترتيب ، مدرس تا پايان عمر كابينه (سياه ) در حبس به سر برد. هدف سيد ضيا از به بند كشيدن آزادى خواهان و مبارزان ، از جمله مـدرس از يـكـسـو راضى كردن ارباب خود انگلستان و از سوى ديگر جلوگيرى از اعتراض آنها بـه كـودتـاگـران و جـيـره خـواران بـيـگـانـه بـود. مـدرس از هـمـيـن زمـان مـصـمـم شـد كـه در مـقـابـل دولت اسـتـعـمـارى بريتانيا و وابستگان داخلى آنها مبارزه خود را بطور جدّيتر پيگيرى كند.(187)
از تبعيد تا نيابت مجلس
پـس از سـقـوط كـابـينه سياه ، به دستور احمد شاه كليه زندانيان و به بند كشيدگان از جمله مـدرس آزاد شـدند. وى كه در زمان اشغال ايران از سوى بيگانگان و طى دوره شش ساله فترت مـجـلس ، تـلاشها و مجاهدتهاى زيادى براى حفظ استقلال و تماميت ارضى ايران انجام داده بود، در مـيـان مردم به عنوان فردى وطن دوست و قهرمان آزادى معروف شد. به همين علت در انتخابات دوره چـهـارم مـجـلس از سـوى مردم تهران براى دومين بار به نمايندگى انتخاب شد و در راءى گيرى براى انتخاب هياءت رئيسه مجلس ، با 48 راءى پس از (مؤ تمن الملك ) به عنوان نائب رئيـس مـجـلس برگزيده شد. مدرس اين بار مركز اصلى مبارزه خود را در خانه ملت يعنى مجلس قانونگذارى عليه رضاخان و دولتهاى وابسته به بيگانه قرار داد.(188) وى در دوره چـهـارم مـجـلس شـوراى مـلّى عـلاوه بـر ايـنـكـه نـايـب رئيـس اوّل بـود، رهـبـرى گروه اكثريت آن را نيز به عهده داشت و با تكيه بر همين نفوذ و قدرت خود، بـا اعـتـبـار نـامـه نـمـايـنـدگـانـى كـه وابـسـتـه بـه بـيـگـانـه بـودنـد يـا از مـنـافـع آنـهـا مـثـل قـرار داد (وثـوق الدوله ـ كـاكـس ) پـشـتـيـبـانـى كـرده بودند، شروع به مخالفت نمود و نـمـايـنـدگـى بـعـضـى از آنـهـا را ردّ كرد. آغاز مبارزات علنى او عليه خودكامگى و ديكتاتورى سـردار سـپـه از هـمـيـن مـجـلس آغـاز شـد، زيرا سردار سپه در اين زمان وزارت دفاع را به عهده گرفته و با فشار و تهديد خود باعث سقوط پى در پى دولتها مى شد.(189)
اولين اعتراض به سردار سپه
نـفـوذ سـردار سـپـه بـتـدريـج گـسـتـرش پـيدا كرد و او شخصا در تمام كارهاى ادارى ، مالى ، لشـكـرى و كـشـورى دخـالت مـى كـرد. حـكـومـت نـظـامـى در تـهـران بـه دليل مخالفت او با لغو آن ، هنوز برقرار بود، بعلاوه به امراى ارتش در بعضى از شهرهاى ايـران ، بـويـژه آذربـايـجـان ، دسـتـور داده بود كه حكومت نظامى برقرار كنند. در تهران به دسـتـور وى نـظـامـيان عوارض و ماليات را بطور مستقيم جمع آورى كرده ، به حساب وزارت جنگ واريـز مـى كـردنـد. از نـظـر سـيـاسـى هـم شـروع بـه كـارهـاى خـودسـرانـه مثل كتك زدن ، حبس ، توقيف غير قانونى مردم و روزنامه نگاران مى كرد.(190) قـلدريـهـا و اعـمـال غـيـر قانونى او، برخى از نمايندگان را به وحشت انداخته ، زمينه را براى انـتـقـاد از او فـراهـم كرد. در اين زمان (معتمد التجار) نماينده آذربايجان در سخنرانى خود در مـجـلس ، صـحبتهايى را به صورت غير مستقيم عليه رضاخان ايراد كرد. پس از سخنان نماينده تـبـريز،