روسـيـه تـزارى از زمـانـهـاى گـذشـته با همه وسعتى كه از نظر جغرافيايى داشت ، به علّت مـوقـعـيـت ويـژه خود به درياى آزاد مناسب ، راه نداشت . اين كشور هر چند به درياى سياه ، خليج فـنـلانـد، سـواحـل شـمـالى اقـيـانـوس كـبير و منجمد شمالى دسترسى داشت ، ولى اين درياها و اقـيانوسها در موقعيتى بود كه نمى توانست اهداف اين كشور را تاءمين كند. زمامداران روسيه از ديـر بـاز بـه مـنـظـور اجـراى سـياستهاى توسعه طلبانه بازرگانى و سياسى خود در صدد بودند كه اين كمبود بزرگ كشور خود را به شكلى بر طرف كنند. پتر كبير كه بخوبى به اهـمـيـّت ايـن مـوضـوع پـى برده بود، به فكر چاره افتاد و چهار روش را براى راه يابى به آبـهـاى گـرم پـيـشـنـهـاد كـرد كـه مـهـمـتـريـن آنـها براى رسيدن به آبهاى گرم خليج فارس بـود(29) وى در زمـان امـپـراتورى خود موفق به اين كار نشد، از اين رو وصيت كرد كه بعد از او اين سياست ادامه پيدا كند.روسـيـه بـعـد از پـتـر كـبـيـر بـه دليـل مـشـكـلات داخـلى و خـارجـى بـه مـدت هـفـتـاد سـال نـتوانست اين سياست را دنبال كند، تا اينكه كاترين دوم در زمان آغا محمد خان قاجار و بعد از كـشتار و قتل عام او در گرجستان تصميم به اجراى وصيت پتر كبير گرفت ، امّا مرگ به وى فـرصـت چـنـيـن كـارى را نـداد. پـُل اول نـيـز كـه بـعـد از او بـه قـدرت رسـيـد، در مـقـابـل ايـران سـيـاسـت سـازش و مـسـالمـت را در پـيـش گـرفـت . وى بـعـد از مـدّت كوتاهى به قـتـل رسـيـد تـا ايـنـكـه پسرش الكساندر اوّل در سال 1801 م / 1180 ه . ش قدرت را در دست گـرفـت . وى بـر خـلاف پـدرش سـيـاسـت تـوسـعـه طـلبـى (وصـيـت پـتـر كـبـيـر) را در مقابل ايران در پيش گرفت .(30)
ب ـ الحاق گرجستان به روسيه ، آغاز رسمى جنگ
بـعـد از مـرگ هراكليوس (آراكلى خان ) حاكم گرجستان ، پسرش گرگين خان جانشين پدر شد. روسـهـا به بهانه قرضه هايى كه به گرگين خان داده بودند، تفليس پايتخت گرجستان را اشـغـال و گـرگـيـن خـان و خـانـواده اش را بـه روسـيـه تـبـعـيـد كـردنـد و يـك ژنـرال روسـى بـه نـام (سـيـسـيـانـُف ) را كـه از نـژاد گـرجـى بـود، بـه فـرمـانـدارى كـُل گـرجـسـتـان مـنصوب كردند. در سال 1179 ه . ش / 1800 م گرگين خان در زير فشار و تـهـديـد روسـهـا مـجـبـور بـه امضاى قرار دادى شد كه به موجب آن از حكومت گرجستان به نفع روسـيـه تـزارى دسـت كـشـيـد. در سـال 1181 ه . ش / 1802 م الكـسـانـدر اوّل گـرجـسـتـان را جـزئى از خـاك روسـيـه اعـلام كـرد و بـديـن شـكـل ، قـسـمـتـى از خـاك ايـران ، ضـمـيـمـه روسـيـه شـد. تـزار روس يـك سال بعد، گنجه را نيز تصرف و دستور حمله به ديگر شهرهاى ايران در قفقاز را صادر كرد. بدين ترتيب جنگ اوّل به طور رسمى آغاز شد.(31) فـتـحـعـليـشـاه كه در اين زمان سرگرم سركوبى اُولاد نادر شاه بود، مُطلع شد كه روسها به قـفـقـاز حـمله كرده اند و بعد از تصرف گرجستان متوجّه ايروان و قره باغ (قرا باغ ) و گنجه شـده ، پـس از تـصـرف ايـن شـهـرهـا با مسلمانان وحشيانه رفتار مى كنند. وى به عباس ميرزا ـ وليـعـهـد ـ دسـتـور داد كـه جـهـت مـقـابـله بـا روسـهـا بـا سـپـاهـى عـازم قـفـقـاز شـود. جـنـگ در سـال 1184 ه . ش / 1805 م شـدت بـيـشـتـرى بـه خود گرفت و روسها باكو را به تصرف درآورده و به انزلى دست درازى كردند.(32) فتحعليشاه كه از سياستهاى روز اروپاييان بى خبر بود، تصور مى كرد با اتّحاد با آنها مى تـوانـد روسـها را از خاك ايران خارج كند، از اين رو ابتدا قصد اتحاد با انگلستان را داشت ، امّا بـه عـلت شرايط سنگين انگليسيها، از آنها منصرف شده به ناپلئون ، امپراتور فرانسه روى آورد. وى كـه مـنـتـظر فرصتى بود تا از طريق اتّحاد با ايران بتواند به هندوستان حمله كند، مـعـاهـده (فـين كين اشتاين )(33)