آرى فرق نمى كند،چه اين مساءله در ارتباط باشد با ساخت شخصيت اين نوزاد، متناسب با مسؤ وليت هاى سنگينى كه بايد در زمينه هدايت ، سرپرستى و رهبرى امت بر عهده گيرد، و چه مربوط باشد به ايجاد فضاى روحى و روانى ، مناسب در ميان امت اسلامى ، كه مى بايست تسليم تلاش هاى بعضى از جناح ها در ربودن حق قانونى و مشروع امت در حفظ رهبرى الهى خويش نگردد، يا حداقل تحت تاءثير تحريف ها، هوچيگرى ها و شايعات و حتى فعاليتهايى قرار نگيرد كه براى از بردن مبانى و اصول اساسى بينش اعتقادى و سياسى امت مسلمان صورت مى گيرد، و از سويى اسلام سعى دارد آن را در انديشه و شعور امت اسلامى تعميق و ترسيخ كند.
از اين جاست كه در مى يابيم چه رازى در اين مطلب نهفته است و پيامبر صلى اللّه عليه و آله چه هدفى را دنبال مى كند كه با تاءكيدات مكرر خويش ، گاهى به صراحت و گاهى به اشارت ، بر نقشى كه امام حسن و برادرش امام حسين عليه السّلام در آينده در رهبرى امت اسلامى ايفا خواهند كرد تاءكيد داشت و آن دو را براى مسؤ وليت هاى بزرگى آماده مى كرد، تا بدان جا كه آشكار فرمود:
(الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا.)
حسن و حسين امامند و پيشوا، چه شرايط براى رسيدن به خلافت و امامت ظاهرى آنان آماده شود و چه چنين شرايطى حاصل نشود.
همچنين خطاب به آن دو فرمود:
اءنتما الامامان و لامكماالشفاعة
شما هر دو اماميد و پيشوا، مادرتان را حق شفاعت است .
در كتاب مودة القربى آمده كه پيامبر صلى اللّه و عليه و آله به امام حسين عليه السّلام فرمود:
اءنت سيد، ابن سيد، اءخو سيد، و اءنت امام ، ابن امام ، اءخو امام ، وانت حجّة ، ابن حجّة ، اخوحجّة و اءنت ابو حجج تسعه ، تاسعهم قائمهم ؛
تو بزرگوار، پسر بزرگوار و برادر بزرگوارى ، و تو امام ، پسر امام و برادر امامى ؛ تو حجت خدا، پسر حجت خدا و پدر حجت هاى خدايى كه نه نفرند و آخرينشان قائمشان است .) همچنين در روايتى در باره امام حسن عليه السّلام فرمود:
و هو سيّد شباب اهل الجنّه و حجّة اللّه على الامّة ، اءمره امرى و قوله قولى ، من تبعه فانّه منّى و من عصاه فانّه ليس منّى ... ؛
و او سرور جوانان اهل بهشت است حجت خدا در ميان امت ، فرمان او فرمان من است و گفتارش گفتار من ، هر كس او را پيروى كند از من است و هر كس از او نافرمانى كند از من نيست ....
روايت احاديث زياد ديگرى نيز هست كه بيانگر امامت اين دو تن و نه تن از فرزندان امام حسين عليه السّلام مى باشد، طالبان بدان جا مراجعه كنند.
آرى تمام آنچه گذشت بدين معناست كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله بدين منظور علوم سودمند و حكمت هاى درخشان زيادى را در حسنين عليه السّلام دميد و شايستگى هاى كافى را در آن دو پرورش داد كه آنان را براى تصدى منصب خلافت و هدايت امت ، پس از خويش آماده كند.از طرفى ملاحظه مى كنيم كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله سعى دارد تا امور مربوط به آن دو را از لحاظ عقيدتى و تشريعى و حتى از نظر عاطفى و وجدانى به شخص خويش مربوط سازد از اين رو فرمود:
(انا سلم لن سالتم و حرب لن حاربتم .)
بدين معنا احاديث زيادى وارد شده كه فعلا مجال تتبع و استقصاى آن نيست .
در روايت ديگرى از انس ابن مالك است كه گفت :
روزى حسن بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله وارد شد، خواستم او را از پيامبر دور سازم ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:
ويحك يا اءنس ، دع ابنى ، و ثمره فؤ ادى ، فان من آذى هذا فقد آذانى ، فقد آذى اللّه ؛
واى بر تو اى انس ، فرزند و ميوه دلم را رها كن !
هر كس اين كودك را اذيت كند، مرا اذيت كرده و هر كس مرا اذيت كند، خداوند را آزرده است .