تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع)

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

نسخه متنی -صفحه : 73/ 64
نمايش فراداده

ممكن است امام حسن (ع ) به خاطر احترام خاصى كه در ميان ديگران داشت و بدون اينكه در جنگ دخالتى داشته باشد، براى نجات برخى از افراد، به آنها كمك كرده باشد. در سخنانى كه بين حضرت و مروان حكم رد و بدل شد، حضرت به او فرمود:

افلا اءرقت دم من وثب على عثمان فى الدار، فذبحه كما يذبح الجمل ، و اءنت تعغوثغاء النعجه و تنادى بالويل و الثور. كالامة اللكعاء. الا دفعت عنه بيد؟ اءو ناضلت عنه بسهم ؟ لقد ارتعدت فرائصك و غشى بصرك فاستغثت بى كما يستغيث العبد بربه ، فانجيتك من القتل و منعتك منه ثم تحت معاويه على قتلى ؟ ولو رام ذلك لذبح كما ذبح ابن عفان

چرا كسى را كه در خانه عثمان به او يورش برد و او را آن چنان كه شتران را مى كشند، به قتل رساند، نكشتى و خونش را بر زمين جارى نكردى ؟

تو در آن موقع همچون گوسفندان صدايت را بلند كرده و همانند كنيزان فرو مايه و پست آهو و اويلا سر داده بودى ، چرا به كمك عثمان نشتافتى ؟

چرا براى دفاع از او تيرى رها نكردى ؟

آن هنگام بدنت سخت به لرزه آمده بود و پريشانى بر تو غالب بود.

از من كمك خواستى و مرا به فرياد رسى طلبيدى ، چنان كه بنده از اربابش كمك مى خواهد و خود را در پناه او مى گيرد، من تو را از مرگ نجات دادم و مانع قتل تو شدم .

بى انصاف ! اكنون معاويه را بر قتل من ترغيب مى كنى ؟

بدان كه اگر چنين مساله اى پيش آيد، او همانند پسر عفان كشته خواهد شد (و از تو كارى ساخته نخواهد بود).

موضع قوى و نيرومند امام حسن (ع )

از طرف ديگر، نص فوق يه طور كاملا آشكارى موضع بسيار نيرومند امام حسن (ع ) را بيان مى كند، و دلالت دارد كه موضع حضرت (ع ) چقدر قوى و نيرومند بوده است .

سخن پسر عاص گذشت كه به معاويه گفت :

(مردم به دنبالش راه افتادند. فرمان داد، اطاغت كردند، سخن گفت ، تصديق نمود. اين در، كار را به جاهاى باريك ترى خواهند كشاند. چه خوب بود كه كسى را به دنبالش مى فرستادى تا او و پدرش را لعن مى كرديم و دشنام مى گفتيم و ارزش هر دو را در پيش ديگران پايين مى آورديم ....)

سفيان بن ليلى به امام حسن (ع ) گفت :

(خدا مردم را درباره تو هم صدا كرده است .)

ابو جعفر روايت كرده كه ابن عباس گفت :

(اولين خوارى و ذلت عرب ، مرگ حسن (ع ) بود.)

ابوالفرج گويد:

...به ابو اسحاق سبيعى گفته شد:

چه هنگام مردم خوار و ذليل شدند؟

گفت :

آن موقع كه حسن رحلت كرد، زياد پسر ابوسفيان خوانده شد و حجربن عدى به قتل رسيد.

معاويه نيز اقرار دارد:

حسن (ع ) در قبال معاويه و امويان قدرت و اثر بيشترى و عظيم ترى داشته باشد، در موارد ذيل خلاصه كرد:

يارى و نصرت عثمان توسط امام ، عدم شركت حضرت در قتل مشركان قريش و ديگران (زيرا امام در آن موقع كودك خرد سالى بود كه نمى توانست در جنگ هاى رسول خدا (ع ) عليه مشركان شركت جويد)، مردم ، سخنان و مواضع رسول اكرم (ع ) را در خصوص آن حضرت ديده و شنيده بودند.

از طرف ديگر، تمامى مردم مى دانستند كه آيات قرآنى زيادى درمورد فضل و دانش آن حضرت نازل شده و خصلت هاى كريمانه اش را ستوده و تاكيد دارد كه مقام رهبرى آينده امت مسلمان را خداوند براى وى آماده و مهيا كرده است و نيز جاى هيچ گونه دستاويزى براى تضعيف مركزيت و قدرت امام (ع ) باقى نبود تا دشمنان بدان تمسك جويند، و از طرفى حضرت با مساله اى مثل حكميت - كه قبلا پدرش از سوى معاويه و بنى اميه گرفتارش شده بود - مراجه نگرديد.

آرى ، او فرزند كسى است كه قريش را تار و مار كرد و قهرمانان عرب را از پاى در آورد، آنهايى كه مى خواستند با همه حيله ها و وسايلى كه در اختيار داشتند نور خدا را خاموش كنند. ضعف استدلال معاويه در مقابل امام حسن (ع ) وقتى روشن خواهد شد كه گفته ها و سخنان شخص معاويه را ملاحظه كنيم . او براى تصدى پست خلافت ، چيزى كه بتوان بدان استدلال كند نداشت ، مگر اين كه بگويد: ولايتش ‍ طولانى تر، تجربه اش بيشتر، سياستش قوى تر و سنش از امام حسن (ع ) بزرگتر است .

بعضى از پژوهش گران مسائل تاريخى مى گويند:

بدين ترتيب معيارهاى خلافت به صورت معيارهاى مدل لباس و زيبائى اندام ، طولانى تر، بزرگتر، قديم تر و بيشتر بودن در آمد.