آيا امام حسن (ع ) عثمانى بود؟! - تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنجه موجب تضعيف موضع امام حسن (ع ) و تقويت شوكت و جلال معاويه شد، مسائل مربوط به سپاه امام (ع ) و
شرايط خاص حاكم بر چامعه اسلامى ، على الخصوص مردم عراق و نيز مسائل عقيدتى و اجتماعى و مسائل ديگر
بود.

اگر چه آن طور كه به نظر مى رسد عامل زمان در دراز مدت به نفع امام حسن (ع ) تمام شد، خصوصا بعد از تحول
مختصرى كه بر اثر تلاش هاى امير المؤ منين در جامعه عراق در قبال اهل بيت (ع ) به وقوع پيوست .

در باره جامعه عراق در بحث ديگرى در باب (خوارج ) مطالبى بيان كرده ايم . در همين بحث نيز اشاراتى
داشتيم كه شايد مفيد باشد، اما فعلا مورد بحث ما نيست ، چرا كه مربوط است به شرايط صلح امام حسن (ع ) و
بايد در جاى خود مورد بحث و بررسى قرار گيرد.

آيا امام حسن (ع ) عثمانى بود؟!

عده اى مى گوشند تا بگويند:

امام حسن (ع ) به معناى دقيق كلمه عثمانى بود ؛ مى گويند:

احتمالا حسن (ع ) در گرايش به عثمان غلو كرده باشد، تا جايى كه روزى چيزى را كه خوش نداشت به پدرش گفت
.

راويان نقل كرده اند:

روزى على (ع ) از كنار پسرش حسن عبور مى كرد و او در حال وضو گرفتن بود.

به او گفت
:

حسن ! وضويت را كامل كن ! حسن با اين سخن تلخ ، پاسخ پدر را داد:

ديشت مردى را كشتند كه وضوى كامل مى
گرفت .

على گفت :

خداوند اندوه تو را درباره عثمان طولانى كند.

در نص بلاذرى آمده :

مردى را كشتى كه وضوى كامل مى گرفت .

در داستان ديگرى مى گويند:

حسن (ع ) گفت :

اى اميرالمؤ منان ! من نمى توانم با شما سخن بگويم . آن گاه گريست .

پس على فرمود:

حرف بزن و همچون زن

نوحه مكن !حسن گفت
:

مردم عثمان را محاصره كردند ؛ به تو امر كردم كه از آنان فاصله بگير و به مكه برو، تا اين كه مردم به
هوش آمده ، بيدار شوند، اما تو سر پيچى كردى . مردم او را كشتند، به تو امر كردم كه از آنان كناره
بگير... امروزه به تو امر كردم كه به عراق نرو، زيرا مى ترسم كه در آن ديار غربت ، گمنان كشته شوى . پس
على فرمود....

روايات ديگرى نيز هست كه همين معنا را مى رساند و فعلا مجالى براى ذكر آن نيست .

از نظر ما همه اين گفته ها مردود است ، زيرا:

اولا

چگونه مى توان بين اين حديث و حديث سابق جمع كرد كه مى گفت :

اميرالمؤ منين فرزندانش حسن و حسين (ع ) را براى دفاع از عثمان فرستاد، و يا آن گاه كه از واقعه با خبر
شد، چون آشفته اى حزين از راه رسيد و حسن را كه خون بر صورتش جارى بود، سيلى زد و با دست ديگرش به سينه
حسين كوبيد، به اين گمان كه آن دو در ماموريت خود كوتاهى كرده اند؟ چگونه مى توان تنهايت و تناقض بين
اين دو حديث را بر طرف نمود؟!

ثانيا: هر كه در مواضع و زندگانى امام حسن (ع ) تتبع و بررسى كند، در مى يابد كه امام همواره با اصرار
فراوان ، ياريگر پدر و مدافع حق غصب شده اش بود و در دفع استدلالهاى دشمنانش كوشش فراوان داشت . حتى
در جنگ هاى نبرد و جمل و صفين ، خود را در اين راه در معرض ‍ خطرهاى بزرگ قرار داد، تا جايى كه - همان
طور كه ديديد - پدرش ‍ فرمود:

جلو اين پسر را بگيريد!

در مورد دفاع امام حسن (ع ) ازاهل (ع ) و حقانيت آنان به خلافت ، مواضع و اقوال آن حضرت آن قدر زياد است
كه در اين فرصت كوتاه نمى توان همه آن را بيان كرد، ليكن به نمونه اى از آن ها اكتفا مى كنيم :

1. امام حسن (ع ) فرمود:

انّ ابابكر و عمر عمدا الى هذا الامر و هولنا كله فاخذاه دوننا و جعلا لنا فيه سهما كسهم الجّدة اما
و اللّه لتهمنّهما انفسهما يوم يطلب الناس ‍ فيه شفاعتنا

راستى كه ابوبكر و عمر تمام توجه خود را
به امر خلافت مبذول داشتند و آن را از چنگ ما ربودند، و حال آن كه همه اختيارات آن مال ما بود. پس بدون
مشاركت دادن ما، آن را به دست گرفتند و براى ما سهمى همچون سهم جده قرار دادند. هان به خدا سوگند !آن
روزى كه مردم شفاعت ما را طلب كنند، آن دو شديدا درگير نجات خود از غم و اندوهى هستند كه آنها را
احاطه كرده است .

/ 73