بعضى از موضع گيريهاى امام حسن (ع ) - تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعضى از موضع گيريهاى امام حسن (ع )

آرى ، ائمه عليهماالسّلام در مخالفت با كينه توزان و مغرضان و در ايستادگى با صلابت و محكم در مقابل
سياست هاى آنان ، تنها به موضع گيرهاى استدلالى خويش اكتفاء نكردند، بلكه آن را به ديگر مناسبت ها
نيز كشاندند و در اعلان آن در ملاءعام استمرار و تداوم بخشيدند و در مناسبت ها و مواضع حساس زيادى بر
آن تاءكيد نمودند و طورى بطلان ادعاهاى پوچ و واهى آنان را بر ملا كردند كه جاى هيچ گونه شك و شبهه اى
باقى نماند.

امام حسن عليه السّلام نيز مخالفت خود را در مناسبت ها و مواضع مختلفى بيان مى كرد و فقط به اظهار و
بيان اين كه فرزند رسول خداست اكتفا نكرد، بلكه تاءكيد مى ورزيد كه امامت و خلافت فقط و فقط حق اوست و
با وجود او نوبت به كسانى مثل معاويه نمى رسد، زيرا معاويه نه تنها صفات و ويژگى هاى ضرورى و لازم
براى امانت و خلافت رسول خداصلى اللّه عليه و آله را ندارد، بلكه بر عكس ، به صفاتى متّصف است كه
اساسا با خلافت و امامت در تضاد و تناقص است .

ما در اينجا به بعضى از موارد اشاره مى كنيم :

1. امام حسن عليه السّلام بلافاصله پس از شهادت پدرش على عليه السّلام براى مردم خطبه اى خواند و در
قرآن فرمود:

ايها النّاس ! من عرفنى فقد عرفنى ، و من لم يعرفنى ، فاءنا الحسن بن على ، آنا ابن النّبى و اءنا ابن
الوصى ؛

اى مردم ! هر كس مرا شناخت كه شناخت ، هر كس مرا نشناخت ، پس ‍ بداند كه منم حسن پسر على ، منم پسر
پيامبر و منم پسر وصى پيامبر.

به كلمه (وصى ) در عبارت اخير دقت كنيد.

در متن ديگرى آمده كه حضرت فرمود:

(پس منم حسن پسر محمّد صلى اللّه عليه و آله و در مقتل خوارزمى آمده
:

(منم فرزند پيامبر خدا).

همچنين امام حسن عليه السّلام آن روز فرمود:

(اءنا ابن البشير النذير، اءنا ابن الداعى الى اللّه باذنه ، انا ابن السّراج المنير، انا ابن من
اءذهب اللّه عنهم الرجس و طهّرهم تطهيرا، انا من اهل بيت افترض اللّه طاعتهم فى كتابه ؛)

منم فرزند بشير، منم فرزند نذير، منم فرزند آن كس كه به اذن پروردگارم مردم را به سوى او مى خواند،
منم پسر چراغ تابناك ، من از خاندانى هستم كه خداى تعالى پليدى را از ايشان دور كرده و به خوبى پاكيزه
شان فرموده ، من از خاندانى هستم كه خداوند طاعت ايشان را در كتاب خود واجب كرده است .)

ابن عباس برخاست و گفت :

(اين ، پسر دختر پيامبر شما و وصى امامتان است ، پس با او بيعت كنيد!.)
در متن ديگرى دارد كه امام حسن عليه السّلام در آن هنگام فرمود:

و عنده نحتسب عزانا فى خير الاباء رسول اللّه ؛

ما سو گوارى خود را در عزاى بهترين پدرها، يعنى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به حساب خدا موكول مى
كنيم .

2. در مناسبت ديگرى در شام ، معاويه به اشاره عمروبن عاص از حضرت خواهش كرد كه بالاى منبر رفته و خطبه
بخواند، به اين اميد كه شايد درمانده شود، پس حضرت بلاى منبر رفت و حمد و ثناى الهى را به جاى آورد.

سپس خطبه مهمى ايراد كرد كه مطالبى را كه گذشت در بر داشت و در آن مطالب بسيار ديگرى نيز بيان فرمود.

راوى گويد:

(طولى نكشيد كه دنيا بر معاويه تيره و تار شد و آن عده از مردم شام و ديگران كه امام حسن - ع - را نمى
شناختند، او را شناختند).

سپس آن جناب از منبر پايين آمد. معاويه به حضرت گفت : (اى حسن ! تو اميدوار بودى كه خليفه باشى ، اما
شايستگى آن را ندارى !)

امام حسن - ع - فرمود:

اما الخليفة فمن سار بسيرة رسول اللّه (ص ) و عمل بطاعة اللّه عز و جل . و ليس الخليفة من سار بالجور و
عطّل السنن واتّخذ الدنيا امّا و اءبا، و عباد اللّه خولا، و ماله دولا، ولكن ذلك امر ملك اصاب ملكا،
فتمتع منه قليلا، و كان قد انقطع عنه ...؛

/ 73