قبر پيامبر (ع ) ديوارى كشيدند.اين وصيّت امام تنها براى اظهار همين ارتباط حضرت با پيامبر بود، ارتباطى كه امويان و دار و دسته
آنان مى كوشيدند آن را از بين ببرند. از سوى ديگر، امام مى خواست با اين وصيت تاكيد نمايد كه اينان
كسانى هستند مظلوم و ستم ديده كه عده اى ظالم حقوقشان را غصب كرده و ميراثشان را به تاراج برده اند،
همان طور كه پدرش فرمود:ارى تراثى نبها؛ميراث خود را تاراج رفته مى بينم .امام مى خواست كينه و كرامت درونى حكام اموى و دار و دسته آنان از اهل بيت نبوت (ع ) را كه خدا و رسولش
بارها و بارها به تنها به محبت آنان ، بلكه به مودتشان نيز امر كرده بود، براى مردم روشن كند.از منبر پدرم فرود آى !در اين باب ، امام حسن (ع ) موضع بسيار مهم ديگرى نيز دارد. اين موضع گيرى در قبال ابوبكر است . بدين
صورت كه روزى امام خود را به مسجد رسول خدا رساند و ابوبكر را كه در جايگاه پيغمبر خدا نشسته بود و
خطبه مى خواند، مخاطب ساخت و فرمود: انزل عن منبر ابى ؛ از منبر پدرم فرو آى .ابوبكر در پاسخ گفت : راست گفتى ، به خدا سوگند! كه اين منبر پدر توست ، نه منبر پدر من .پس اميرالمؤ
منين (ع ) كسى نزد ابوبكر فرستاد و گفت : او كودك خرد سالى است و ما به وى فرمان نداديم . ابوبكر گفت : ما
نيز تو را متهم نمى دانيم . بايد در اين فرمايش اميرالمؤ منين كه (ما او را فرمان نداديم ) دقت كرد.اين مطلب نمى رساند كه حضرت مى خواست امام حسن (ع ) را تكذيب كند و يا اينكه موضع او را محكوم نمايد.اميرالمؤ منين راست مى فرمايد؛ چه امام حسن (ع ) كسى نبود كه نياز به فرمان گرفتن از كسى داشته باشد.به فضل الهى و با احساس قوى و فكر ثاقب خويش متوجه نقشه دشمنان شده بود و از طرفى از نزديك با حوادث
آشنايى داشت . بلكه در عمق آن مى زيست ؛ از اين رو طبيعى است كه بداند مسؤ ول است كه اين توطئه را نقش
بر آب كند و حقوق اهل بيت (ع ) را در وجدان و شعور امت زنده نگه دارد، و از طرفى نيز بر وصى پيامبر لازم
بود كه مواظب باشد تا تشنجات و مسائل حادى پيش نيايد كه به مصلحت اهل بيت و اسلام نباشد.
موضع امام حسين (ع )
جاى هيچ گونه شگفتى نيست اگر مى بينيم كه سيدالشهدا، حسين بن على (ع ) نيز موضعى كاملا مشابه موضعبرادرش ، منتها در مقابل خليفه دوم ، عمر بن خطاب ، اتخاذ مى كند. عمر او را گرفت و با خود به خانه برد
و تلاش كرد تا از حضرت اقرار بگيرد كه آيا پدرش به او دستور داده و به او فهماند كه خود اقدام به اتخاذ
چنين موضعى كرده است . بعضى از روايات مى گويد كه عمر در همان جا اين سؤ ال را از امام پرسيد و امام
جواب منفى داد.آن گاه گفت : به خدا سوگند! كه منبر پدر توست و آيا ما نعمتى غير از بركت وجود شما داريم
؟ حتى موى سرمان نيز به بركت شما مى رويد.ابوبكر مصلحت نديد كه اميرالمؤ منين را در مورد موضع امام حسن (ع ) متهم كند، اما عمر اكنون كه خود را
در حكمرانى قوى و نيرومند احساس مى كند و اكنون كه اين موضع در زمينه سياسى به نفع كسانى غير از اهل
بيت عليه السّلام تثبيت شده ، تلاش دارد تا منبع و سر چشمه اين مخالفت ها را شناسايى كند و قبل از اين
كه فرصت از دست برود و مادامى كه به نظر خودش قدرت انجام چنين عملى را دارد، آن را نابود كند.