حسنين و اذان بلال - تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) - نسخه متنی

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين موضع

گيرى هاى حسنين عليما السّلام مبارزه طلبى عميقى براى سلطه حاكم به شمار مى رفت ، آن هم در دقيق ترين
و خطيرترين مساءله اى كه حكومت سعى داشت امور مربوط به آن را به نفع خويش ‍ تثبيت كند، يعنى مساءله
امامت ، و از طرفى متوجه شد كه تا حد زيادى در اهداف خويش موفق بوده است . حال كه اين موضع گيرى هاى
حسنين به وقوع مى پيوندند، تمامى معادلات خدشه ناپذير خود را بر هم زده مى بيند.

حسنين (ع ) دو شاخه از نهال امامت و درخت رسالت بودند كه به خوبى شرايط حاكم بر جامعه خود را درك و به
طور صحيح و دقيقى آن را ارزيابى مى كردند و بر اين اساس به عنوان يك وظيفه شرعى و يك مسؤ وليت الهى
موضع گيرى مى كردند، اما تكليف شرع و موضع پدرشان اگر چه در ظاهر امر با موضع اين دو تفاوت داشت ،
بدون شك - همان طور كه بدان اشاره كرديم - در خدمت همين اهداف بود و در همين راستا گام بر مى داشت .

حسنين و اذان بلال

شايد راه دورى نرفته باشيم ، اگر بگوييم كه داستان اذان بلال هم - چنان كه در ذيل مى آيد - در خدمت همين
اهداف قرار داشت و در مسيرى حركت مى كرد كه مواضع آن دو در قبال ابوبكر و عمر در آن سير مى كرد.

خلاصه داستان بدين قرار داشت

پس از رحلت پيامبر اكرم (ص ) بلال ديگر در مدينه نماند و در شام به سر مى
برد. به خاطر خوابى كه ديده بود، روزى براى زيارت قبر رسول اكرم (ص ) به مدينه آمد. در حالى كه بر سر قبر
پيامبر مناجات مى كرد، حسنين به منظور زيارت قبر جد و مادرشان متوجه قبر رسول اكرم (ص ) شدند. چون بلال
آن دو را ديد، غم و اندوه او تجديد شد.

فورا به سوى آن دو شتافت و آنان را در بغل گرفت و به سينه
چسبانيد و گفت :

(كانّى بكما رسول اللّه ، گويا با ديدن شما، رسول خدا(ص ) را مى بينم .)

به او گفتند:

اذا راءيناك ذكرنا صوتك و اءنت تؤ ذن لرسول اللّه و نشتهى اءن نسمعه الان بعد غيابك الطويل ،

چون تو را ديديم به ياد صدايت افتاديم كه براى رسول خدا اذان مى گفتى . ميل داريم كه صدايت را پس از
مدتى مديدى كه آن را نشنيده ايم بشنويم .

بلافاصله بلال بر بام مسجد رفت و شروع به گريستن كرد.

صدايش از مسجد به سوى خانه هاى مدينه روانه شد:

(اللّهّ كبر)، (لا آله الّااللّه )، (محمّد رسول اللّه )،

عواطف و احساسات مردم تحريك شد و صداى گريه
و شيون شهر مدينه را فرا گرفت .

ذهبى در كتاب خود، سير اعلام النبلاء، مى گويد:

چون بلال گفت : (اشهد انّ محمّدا رسول اللّه )، زنان
از خانه هاى خود بيرون ريختند و مردم گمان كردند كه رسول خدا از قبر بيرون آمده است . ديده نشده كه
مردان و زنان مدينه به حدى كه آن روز گريه كردند، گريه كرده باشند.

اين غير از اذانى است كه بلال به درخواست فاطمه زهرا (ص ) گفت ، زيرا همان طور كه روايت فوق به صراحت
بيان مى كند، اذان بلال در پاسخ به دعوت حسنين (ع ) بعد از وفات حضرت زهرا عليه السّلام بود

امام حسن (ع ) و پرسش هاى مرد بيابانگرد

امامت بر دو ركن اصلى و اساسى استوار است :

1. نص ،

2. علم .

از اين روست كه مى بينيم ائمه (ع ) على الدوام
مى كوشيدند تا نص بر امامت را بيان و تثبيت نمايند. ديديم كه امام حسن (ع ) در بسيارى از اقوال و مواضع
خود به اين مساءله توجه داشت و بدان اهتمام مى ورزيد.

در يكى از خطبه هايش فرمود:

(ما هستيم كه خدا اطاعت ما را واجب كرده ، و ما هستيم يكى از دو يادگار گرانبهاى رسول خدا(ص ) و در اين
مورد به حديث غدير و اعلميت و غيره استدلال فرمود.)

اين شيوه عمومى ائمه (ع ) و شيعيان آزاده آنان بود. اميرالمؤ منين على (ع ) در راه كوفه و در مواضع ديگر،
مردم را بر حديث غدير به گواهى گرفت .

امام حسين (ع ) در منى مردم را بر حديث غدير گواه گرفت ، و ديگر مواضعى كه فعلا مجال تتبع آن نيست .

در مورد ركن دوم امامت ، يعنى علم نيز وضع به همين منوال است ائمه (ع ) همواره بر اين مطلب تاءكيد
داشتند كه تنها اينان و ارثان علم رسول خدايند و جفر و جامعه و غير ذلك پيش آنهاست .

از طرفى اميرالمؤ منين على (ع ) را ديديم كه سعى داشت از همان اوان كودكى امام حسن (ع ) صفت علم امامت را
در او او اثبات كند، تا آگاهى اش از علومى كه ديگران به ذره اى از آن نرسيده اند، دليلى بر امامت و
رهبرى حضرت باشد.

/ 73