بدون شك از دلالت ها و اشارت هاى مهم و فراوانى سرشار است كه ما به گوشه اى از آن اشاره كرديم ،
سزاوار است در اين جا موضع گيرى و گفتار و رفتار رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله را به هنگام تولد آن
دو بيان كنيم تا مطلب بهتر روشن شود.هنگامى كه مژده ولادت امام حسن عليه السّلام به گوش پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيد، به خانه دخترش
زهراى بتول عليه السّلام آمد و فرمود:يا اءسماء هاتى ابنى اى اسماء، فرزندم را بياور!و يا فرمود: هاتى ابنى فرزندم را بياور!همچنين پيامبراكرم صلى اللّه عليه و آله در نامگذارى اين مولود مبارك بر پروردگارش پيشى نگرفت ، تا
اين كه وحى الهى نازل شد و به پيامبر خبر داد:(خداوند متعال اين نوزاد را حسن ناميد).سپس حضرت
گوسفندى را قربانى كرد و خود شخصا موى سرش را تراشيد و به اندازه وزن آن ، نقره صدقه داد و با دست
مبارك بر سر او نوعى عطر مخلوط موسوم به (خلوق ) ماليد و نافش را بريد، و كارهاى ديگرى كه در اين باره
نقل شده است و ما در اين جا بدان نمى پردازيم .اين كه حضرت فرمود: (اى اءسماء، فرزندم را بياور!)، آن هم در اولين روز ولادت آن حضرت ، بيانگر معنايى
ژرف و هدفى والاست كه در داستان مباهله بدان اشاره خواهيم كرد.
2. داستان مباهله
از مسائل مربوط به زندگانى سياسى امام حسن عليه السّلام در روزگار جدش رسول خدا صلى اللّه عليه و آلهداستان (مباهله ) است . به نظر مرحوم علامه طباطبايى ، اين مساءله در سال ششم هجرت يا قبل از آن بوده
است .خلاصه اين قضيه آن طور كه در تفسير قمى آمده چنين است :گروهى از شخصيت ها و علماى عيسوى مذهب نجران به پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمدند و درباره عيسى با
وى مناظره كردند؛ پيامبر صلى اللّه عليه و آله بر آنان اقامه حجت كرد، اما آنان نپذيرفتند. پس با هم
قرار گذاشتند كه در پيشگاه خدا به مباهله بپردازند و نفرين هميشگى و خشم فورى خدا را براى دروغگويان
بخواهند.خداوند مى فرمايد:انّ مثل عيسى عنداللّه كمثل آدم خلقه من تراب ثمّ قال له كن فيكون الحق من ربّك فلاتكن من الممترين
فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالو ندع اءبناء نا وابناء كم و نساءنا و نسساء كم و
انفسنا و انفسكم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة اللّه على الكاذبين ؛به طور محقق ، مثل عيسى نزد خدا نظير مثل آدم است كه خدا او را از خاك خلق كرد و سپس فرمان داد: باش ! و
او وجود يافت . حق همه اش از ناحيه پروردگار توست ، پس مبادا از دودلان مردد باشى ؛ پس هر كس با تو
درباره بندگى و رسالت عيسى مجادله كرد، بعد از اين كه از مطلب آگاه شدى ، به ايشان بگو: بياييد ما
فرزندان خود و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را شما نفس خود را
بخوانيم و سپس مباهله كنيم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگويان در خواست كنيم .وقتى برگشتند، رؤ ساى نجران (سيد و عاقب و اهتم ) گفتند: اگر قومش را براى مباهله ما بياورد، مباهله
مى كنيم ، چون مى فهميم كه او پيغمبر نيست ، و اگر با نزديكانش بيايد، مباهله نمى كنيم ، چون هيچ كس
عليه زن و بچه خود اقدامى نمى كند، مگر اين كه در ادعايش صادق باشد.