باشد، براى نجات برخى از افراد، به آنها كمك كرده باشد. در سخنانى كه بين حضرت و مروان حكم رد و بدل
شد، حضرت به او فرمود:افلا اءرقت دم من وثب على عثمان فى الدار، فذبحه كما يذبح الجمل ، و اءنت تعغوثغاء النعجه و تنادى
بالويل و الثور. كالامة اللكعاء. الا دفعت عنه بيد؟ اءو ناضلت عنه بسهم ؟ لقد ارتعدت فرائصك و غشى
بصرك فاستغثت بى كما يستغيث العبد بربه ، فانجيتك من القتل و منعتك منه ثم تحت معاويه على قتلى ؟ ولو
رام ذلك لذبح كما ذبح ابن عفانچرا كسى را كه در خانه عثمان به او يورش برد و او را آن چنان كه شتران
را مى كشند، به قتل رساند، نكشتى و خونش را بر زمين جارى نكردى ؟تو در آن موقع همچون گوسفندان صدايت
را بلند كرده و همانند كنيزان فرو مايه و پست آهو و اويلا سر داده بودى ، چرا به كمك عثمان نشتافتى ؟
چرا براى دفاع از او تيرى رها نكردى ؟آن هنگام بدنت سخت به لرزه آمده بود و پريشانى بر تو غالب بود.از من كمك خواستى و مرا به فرياد رسى طلبيدى ، چنان كه بنده از اربابش كمك مى خواهد و خود را در پناه
او مى گيرد، من تو را از مرگ نجات دادم و مانع قتل تو شدم .بى انصاف ! اكنون معاويه را بر قتل من ترغيب
مى كنى ؟بدان كه اگر چنين مساله اى پيش آيد، او همانند پسر عفان كشته خواهد شد (و از تو كارى ساخته
نخواهد بود).
موضع قوى و نيرومند امام حسن (ع )
از طرف ديگر، نص فوق يه طور كاملا آشكارى موضع بسيار نيرومند امام حسن (ع ) را بيان مى كند، و دلالتدارد كه موضع حضرت (ع ) چقدر قوى و نيرومند بوده است .سخن پسر عاص گذشت كه به معاويه گفت :(مردم به دنبالش راه افتادند. فرمان داد، اطاغت كردند، سخن گفت ، تصديق نمود. اين در، كار را به جاهاى
باريك ترى خواهند كشاند. چه خوب بود كه كسى را به دنبالش مى فرستادى تا او و پدرش را لعن مى كرديم و
دشنام مى گفتيم و ارزش هر دو را در پيش ديگران پايين مى آورديم ....)سفيان بن ليلى به امام حسن (ع ) گفت :(خدا مردم را درباره تو هم صدا كرده است .)ابو جعفر روايت كرده كه ابن عباس گفت :(اولين خوارى و ذلت عرب ، مرگ حسن (ع ) بود.)ابوالفرج گويد:...به ابو اسحاق سبيعى گفته شد:چه هنگام مردم خوار و ذليل شدند؟گفت :آن موقع كه حسن رحلت كرد، زياد پسر ابوسفيان خوانده شد و حجربن عدى به قتل رسيد.معاويه نيز اقرار دارد:حسن (ع ) در قبال معاويه و امويان قدرت و اثر بيشترى و عظيم ترى داشته باشد، در موارد ذيل خلاصه كرد:يارى و نصرت عثمان توسط امام ، عدم شركت حضرت در قتل مشركان قريش و ديگران (زيرا امام در آن موقع كودك
خرد سالى بود كه نمى توانست در جنگ هاى رسول خدا (ع ) عليه مشركان شركت جويد)، مردم ، سخنان و مواضع
رسول اكرم (ع ) را در خصوص آن حضرت ديده و شنيده بودند.از طرف ديگر، تمامى مردم مى دانستند كه آيات
قرآنى زيادى درمورد فضل و دانش آن حضرت نازل شده و خصلت هاى كريمانه اش را ستوده و تاكيد دارد كه مقام
رهبرى آينده امت مسلمان را خداوند براى وى آماده و مهيا كرده است و نيز جاى هيچ گونه دستاويزى براى
تضعيف مركزيت و قدرت امام (ع ) باقى نبود تا دشمنان بدان تمسك جويند، و از طرفى حضرت با مساله اى مثل
حكميت - كه قبلا پدرش از سوى معاويه و بنى اميه گرفتارش شده بود - مراجه نگرديد.آرى ، او فرزند كسى است كه قريش را تار و مار كرد و قهرمانان عرب را از پاى در آورد، آنهايى كه مى
خواستند با همه حيله ها و وسايلى كه در اختيار داشتند نور خدا را خاموش كنند. ضعف استدلال معاويه در
مقابل امام حسن (ع ) وقتى روشن خواهد شد كه گفته ها و سخنان شخص معاويه را ملاحظه كنيم . او براى تصدى
پست خلافت ، چيزى كه بتوان بدان استدلال كند نداشت ، مگر اين كه بگويد: ولايتش طولانى تر، تجربه اش
بيشتر، سياستش قوى تر و سنش از امام حسن (ع ) بزرگتر است .بعضى از پژوهش گران مسائل تاريخى مى گويند:بدين ترتيب معيارهاى خلافت به صورت معيارهاى مدل لباس و زيبائى اندام ، طولانى تر، بزرگتر، قديم تر
و بيشتر بودن در آمد.