مقابله و مبارزه با توطئه زشت
اگر چه اين جريان سياسى از حمايت و پشتيبانى زياد و اصرار فراوان حكام و دار و دسته آنان برخورداربود، به گونه اى كه تمامى نيروها و امكانات مادى و معنوى خود را در راه تاءكيد و تثبيت آن بسيج كردند،
ليكن جريانى را در پيش روى خويش داشتند كه همچون كوهى مقاوم در مقابل آنان ايستاده بود و مانع موفقيت
آنها در تحريف حقايق و تزوير تاريخ مى شد. اين جريان ، وجود اهل بيت پيامبر عليهماالسّلام بود كه قوى
ترين حجت ها و بزرگترين شواهد و قرائن را از قرآن و اخبار متواتر و موضع گيرهاى پشت در پشت نبوى ، از
آن خود داشت و بسيارى از صحابه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله آن را مى دانستند و از پيامبر صلى
اللّه عليه و آله ديده و شنيده و تابعان از آنها و ديگران از تابعان شنيده بودند.از جمله اين شواهد و دلايل دندان شكن غير قابل انكار (آيه مباهله ) است .امويان و عباسيان در مواضع گوناگون تلاش فراوانى از خود به خرج دادند، تا فرزندى حسنين
عليهماالسّلام را انكار كنند؛ از اين رو از سوى اهل بيت عليهماالسّلام و شيعيان آنها و ديگر افراد
منصف ، با احتجاجات و استدلال هاى قوى و شكننده اى مواجه شدند و موجب گرديد تا كوشش هاى آنان به ضرر
خودشان تمام شود كه :(چاه كن خود به چاه است .)خوب متوجه شدند اسلوب احتجاج و منطق ، حق را نمايان مى كند؛ يعنى همان چيزى را كه آنها تلاش مى كردند
تا آن را مخفى نگهدارند و تحريف كنند؛ از اين رو سعى كردند تا از راه ارهاب و اكراه و اجبار، ائمه
معصومين عليهماالسّلام و شيعيان مخلص آنان را از ميدان به در كنند و از انظار مردم دور نگه دارند، و
آن گاه كه متوجه شدند اين روش نيز كار ساز نيست ، درصدد بر آمدند تا از راه سم يا با شمشير، آنها را از
ميان بر دارند.
نمونه هاى تاريخى مهم
در اين جا نمونه هايى را ذكر مى كنيم كه بيانگر تلاش و كوشش مخالفان براى انكار فرزندى حسنينعليهماالسّلام و در بر گيرنده استدلال به آيه مباهله است :
1. ذكوان ، غلام معاويه گويد
معاويه گفت : مبادا بفهم كه احدى اين كودك فرزندان رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مى نامد، بگوييد:فرزندان على عليه السّلام .مدتى پس از آن ، معاويه مرا امر كرد كه فرزندانش را به ترتيب شرافت بنويسم . پس فرزندان وى و فرزندان پسرانش را نوشتم و فرزندان دخترانش را رها كردم .نوشته را برايش آوردم ، نگاهى به آن انداخت و گفت :واى بر تو! بزرگان فرزندانم را فراموش كرده اى ؟گفتم : كى ؟گفت : آيا فرزندان فلان دخترم فرزندان
نيستند؟آيا فرزندان فلان دخترم فرزندانم به شمار نمى روند؟گفتم : خدايا آيا فرزندان دخترانت
فرزندان تو هستند، اما فرزندان فاطمه فرزند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نيستند؟!گفت : تو را چه
شده ؟خدا تو را بكشد! احدى اين سخن را از تو نشنود.
2. امام حسن عليه السّلام چنين با معاويه احتجاج فرمود
فاءخرج رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله من الاءنفس معه اءبى ، و من البنين اءنا و اءخى ، و منالنساء فاطمه اءمىّ، من النّاس جميعا، فنحن اءهله ، و حمه و دمه ، و نفسه ، و نحن منه و هومنّا؛از ميان همه مردم ، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله از (اءنفس )، پدرم ، و از فرزندان من و برادرم ، و از
زنان ، فاطمه مادرم را با خود برد. پس ما اهل بيت او و گوشت و خون او و نفس او هستيم ، ما از اوييم و او
از ماست .