موضع گيرى هاى ديگرى از ائمه و ذريّه طاهرين آنها
امام حسين عليه السّلام براى مردم خطبه خواند و فرمود:(اقررتم بالطاعه ، و آمنتم بالرسول محمّد صلى اللّه عليه و آله ثمّ انّكم زحفتم الى ذريّته و عترتهتريدون قتلهم ...اءلست اءنا ابن بنت نبيّكم ، و ابن وصيّه ، و ابن عمّه ؛)به اطاعت و فرمانبردارى اعتراف كرديد و به رسول خدا محمّد صلى اللّه عليه و آله ايمان آورديد؛ سپس بر
ذرّيه و عترت او يورش برديد و مى خواهيد آنان را به قتل به رسانيد!آيا من دختر زاده پيامبر شما و
فرزند وصى و پسر عمويش نيستم ؟!در جايى ديگر، آن گاه كه اوضاع جنگ بحرانى شد، فرمود:(ونحن عترة نبيك ، و ولد حبيبك محمّد صلى اللّه عليه و آله ؟ الّذى اصطفيته بالرسالة ...؛)و ما عترت پيامبر تو و فرزند حبيب تو محمّد صلى اللّه عليه و آله هستيم كه او را به رسالت برگزيدى .)
در روز عاشورا، در وصف لشكر يزيد فرمود:(فانما اءنتم طواغيت الاءمة ... و قتله اولاد الانبياء و مبيرى عترة الاوصيا؛)
يقينا شما طاغوت هاى اسلامى هستيد... شماييد قاتلان فرزندان پيامبران و نابود كنندگان عترت اوصيا....)
آن گاه كه آنان را به خدا سوگند داد و فرمود:(اءنشدكم اللّه ، هل تعرفونى ؟؛ شما را به خدا سوگند مى دهم ، آيا مرا مى شناسيد؟) اعتراف كردند و
گفتند: (آرى ، تو فرزند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و دخترزاده او هستى .)
امام سجاد عليه السّلام نيز آن گاه كه خطبه غرّاى خود را در شام ايراد كرد، موضع مهمى اتخاذ كرد. در
آن جا فرمود:(اءيها النّاس ! انا ابن مكّء و منى ، انا ابن زمزم و الصّفا، انا ابن من حمل الركن باطراف الرداء...
انا من حمل على البراق و بلغ به جبرئيل سدرة المنتهى ... ؛)اى مردم !منم فرزند مكه و منى ، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آن كس كه حجرالاسود را در وسط رداى
خود گذاشت و به مردم فرمان داد تا بردارند و خود با دستان خويش بر محل آن گذاشت ... منم فرزند آن كس كه
او را بر براق حمل كردند و جبرئيل او را به سدرة المنتهى رساند... .نتيجه اين خطبه چنان شد كه مردم فرياد گريه برآوردند و يزيد ترسيد كه فتنه و آشوبى بر پا شود؛ پس به
مؤ ذن دستور داد كه براى اقامه نماز اذان بگويد، اما حضرت سجاد عليه السّلام خطبه خود را ادامه داد و
احتجاجات دندان شكن خود را عليه يزيد دنبال كرد؛ مردم پراكنده شدند و در آن روز نمازشان به هم ريخت .عقيله بنى هاشم ، زينب عليه السّلام را مى بينيم كه در مقابل يزيد به پا مى خيزد تا بگويد:اءمن العدل يا ابن الطلقاء تخديرك حرائرك و اماءك و سوقك بنات رسول اللّه سبايا؟... و استاءصلت
الشاءفة باراقتك دماء ذريّه رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله ... و لتردنّ على رسول اللّه بما تحمّلت
من سفك دماء ذرّيه و انتهكت من حرمته و لحمته ؛اى پسر آزاد شده ! اين عدالت است كه زنان و دختران و كنيزان تو در پس پرده بنشينند و تو دختران
پيغمبر را به عنوان اسير، اين و آن سو ببرى ؟تو با ريختن خون فرزندان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله
ريشه را از بن كندى ... با بارى كه از ريختن خون دودمان پيامبر صلى اللّه عليه و آله و شكستن حرمت و
عترت و پاره هاى تن او بر دوش مى كشى ، به حضور رسول خدا صلى اللّه عليه و آله خواهى شد.