با وجودى كه وِبِر، به اصالت فرهنگ معتقد است اما در نظريه استبداد شرقى در آخرين لحظه از فرهنگ خارج مىشود و وارد بحث اقتصاد و جغرافيا مىشود.
كليّت بحث وِبِر از اينجا شروع مىشود كه وى نظريهى خود را با رويكردى به فرد و رفتار او شروع مىكند.
بهعقيده وِبِر انسانها ممكن است در نوع رفتار خود به چهار دسته تقسيم شوند. بهعبارت ديگر وى رفتار انسانها را به چهار بخش تقسيم مىكند:
1 - رفتار احساسى: رفتار برخاسته از احساسات؛
2 - رفتار ارزشى: رفتار برخاسته از ارزشها و ايدئولوژىها؛
3 - رفتار سنّتى: رفتار برخاسته از عادات و سنّتها؛
4 - رفتار عقلى و قانونى: رفتار برخاسته از عقل و قانون و مقرّرات.
وِبِر تشكيل نظامهاى سياسى را ناشى از اين چهار انگيزه و رفتار مىداند. به اين ترتيب اگر در جامعهاى رفتار احساسى يا ارزشى حاكم باشد، نظام سياسى كاريزماتيك بهوجود خواهد آمد.
اگر رفتار سنّتى باشد، نظام سياسى نيز سنّتى خواهد بود و اگر رفتار عقلى و قانونى حاكم باشد، نظام سياسى قانونى و بوروكراتيك بهوجود خواهد آمد.
نظام بوروكراتيك به معناى نظامى است كه در آن سيستم قانونمند و ادارى حاكم باشد.
در اين نوع نظام يك سرى نقشهايى وجود دارند كه انسانها را براساس يك ملاك قانونى برعهده مىگيرند. نظامهاى دموكراتيك مدل ايدهآل نظامهاى قانونى و عقلانى است.