آيـات الاحـكام حدومرز و شمار روشنى ندارد, بلكه بيش تر قـرآن مى تواند در جايگاه منبع استنباط قرار گيرد. از سنيان, شوكانى و ابن بدران چنين گرايشى داشته, دليلشان آن بود:
(بـيـش تـر قـرآن از ايـن شـان كه منبع استنباط قرار گيرد, برخوردار است.)9
گـرايـش نـخـسـت گـرچه بر استقرإ تكيه كرده و با پشتوانه جست وجو و مـطـالـعـه آيـات, بـه حصر تن در داده است; اما از آن جا كه استقرإ كـنندگان مبناى درستى را در نگاه به (موضوعات احكام) بر نگزيده اند, نـتـيـجـه استقرإ علمى نيست. آنان تنها گزاره هايى را بمانند نماز, روزه, ارث و... كـه نـزد پـايـبندان به شرع مطرح است, ملاك قرار داده انـد. اگـر دايـره مـوضـوعـها و گزاره ها را گسترده تر از موضوعها و گـزاره هـاى رايج مى گرفتند, به احكام بيش ترى بر مى خوردند و دايره (آيات الاحكام) گسترش مى يافت. در قرآن به بسيارى از موضوعها و گزاره هـا مـى توان برخورد كه شرع مداران عهد نخست اسلام, به آنها به عنوان موضوعها و گزاره ها نگاهى نيافكنده اند, همچون موضوع عدالت و... از سـوى ديگر, گرايش به حصر ريشه در تفكر سنيان قرنهاى نخستين دارد.
بـه شهادت تاريخ, در قرنهاى اول و دوم, ميان سنيان و اهل بيت(ع) اين پـرسـش كـه آيا حكم همه چيز در قرآن است, موضوع بحث قرار گرفته بود.
اهـل بـيـت(ع) و پيروان مكتب آنان, قرآن را در بردارنده حكم همه چيز مـى دانـسـتـند10 و گاه براى تاكيد مطلب مثال مى زدند11 و در مقابل, سـنـيان آن را نمى پذيرفتند.12 روشن است انديشه (دربردارندگى) گرايش بـه حـصـر را بر نمى تابد و بسيارى گزاره ها و موضوعها, فراخى گستره آيات الاحكام را مى طلبد.
آنـچـه ايـن تـحليل را تاييد مى كند و توانا مى سازد, سخن شوكانى در ارشـاد الـفـحول است كه مقاتل بن سليمان را نخستين كسى معرفى مى كند كـه كـتـابـى در آيـات الاحكام نوشت و آن را پانصد آيه قرار داد و به دنبال او, ديگران (از سنيان) نيز همين راه را رفتند.13
ايـن گـرايـش, سپسها, به كتابها و بحثهاى شيعه راه يافت. مهجور بودن قـرآن در عـرصـه (اسـتـنباط احكام زندگى) تا اندازه اى از اين گرايش ريـشه گرفته است. اگر فرض را از آغاز بر آن بنهيم كه حكم فقهى, تنها در شـمـار روشـنـى از آيات نهفته است, بازگشت به قرآن, تنها در همان دايره انجام مى گيرد و ديگر آيات از دقت و درنگ به دور مى مانند.
حـتـى اگـر هم بر مبناى شيعه, كه دايره موضوعها و گزاره ها را بسيار گـسـتـرده تـر از آنـچه نزد سنيان مطرح است گرفته, پيش نرويم و تنها مـوضـوعـها و گزاره هاى سنتى و رايج نزد اهل شرع را ملاك بگيريم, باز حـصـر ياد شده, بدون توجيه است و پژوهش و جست وجوى انجام شده را نمى تـوان پـذيـرفـت; از همين روى, شمارى از سنيان دوره هاى بعد, همچون: شـوكانى و ابن بدران و... حصر را نپذيرفته و بر نبود حصر دليل آورده اند.
شوكانى مى نويسد: