همان گونه كه اشارت رفت از ديد اسلام تشكيل حكومت ناگزير است. فقيهان شيعه بر آن دليلها و گواههاى بسيار اقامه كرده اند. با اين همه درباره اين كه چنين حكومتى چگونه شكل مى گيرد و حاكم اسلامى به چه شيوه اى برگزيده و به كار گمارده مى شود قراءتهاى گوناگونى وجود دارد:
گروهى بر اين باورند كه فقيهان را امامان(ع) بر مى گزينند و به ولايت مى گمارند.
گروهى ديگر بر اين باورند كه در دوران غيبت مردم فقيه را بر مى گزينند و به كار مى گمارند.
از هر يك از انتخاب و انتصاب نيز قراءتها و برداشتهاى گوناگون شده است.2
در يك نگاه كلى به ديدگاههاى ابراز شده در اين زمينه و قراء تها و برداشتهاى گوناگون مى توان آنها را در سه ديدگاه خلاصه كرد:
1. ولايت انتصابى فقيهان: فقيهان داراى شرايط به گونه عام از سوى ائمه(ع) به ولايت گمارده شده اند ولى برگمارى يك فقيه از ميان فقيهان داراى شرايط از قوه به فعل درآوردن حكومت وى بستگى به رأى مردم دارد. در اين ديدگاه گرچه اصل (گمارش) است ولى (گمارش) بدون خواست مردم اثرى ندارد. گزينش مردم به منزله پذيرش ولايت و حاكميت فقيه است و پس از انتخاب فقيه حكومت وى از قوه به فعل در مى آيد و جامه عمل مى پوشد.
2. ولايت انتخابى: برابر اين ديدگاه هيچ يك از فقيهان از سوى امامان(ع) به ولايت گمارده نشده اند نه به گونه عام و نه به گونه خاص. آنچه در روايات و منابع دينى آمده تنها بيان ويژگيها و شرايط لازم براى حاكم اسلامى است. معيار انتخاب مردم خواهد بود. مردم وقتى فقيه مورد نظر خود را بر مى گزينند چه مستقيم و چه غيرمستقيم حكومت وى مشروعيت مى يابد.
3. فقيهان از سوى امامان(ع) به سرپرستى مردم گمارده شده اند (همان ديدگاه نخست) ولى گماردن تمامى آنان به سرپرستى امت فعلى است; رأى مردم نه در مشروعيت آن اثرى دارد و نه در مقبوليت و كارآمدى آن. همه فقيهان ولايت بالفعل دارند ولى هرگاه يكى از آنان حكومت را در دست گرفت ديگران حق سرپيچى از فرمان و ناسازگارى با وى را ندارند.
بررسى ديدگاه نخست: اساس اين ديدگاه بر اين پايه استوار است كه حاكميت و ولايت از آنِ خداست و برابر اصل اوّلى هيچ كسى حق ولايت و حكومت بر ديگرى را ندارد: (له الخلق و الأمر)4 و (ان الحكم الاّ للّه).5
برابر سخنان آشكار و بى چون و چراى دينى خداوند ولايت و حكومت بر مردم را به پيامبر(ص) واگذارده: (النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم)6 پس از پيامبر اكرم(ص) جانشينان معصوم وى نيز به امر خداوند از اين حق برخوردارند: (اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول واولى الامر منكم).7
در روزگار غيبت خداوند اين نعمت عظيم را از مردم دريغ نداشته و به فرموده و سفارش امامان(ع) اين حق به فقيهان واگذار شده است. پس برابر اين ديدگاه فقيهان از سوى امامان(ع) بر مردم ولايت دارند و مأمورند حكومت اسلامى تشكيل دهند و به سامان دهى امور مردم بپردازند. كم وبيش تمامى فقيهانى كه از ولايت فقيه سخن به ميان آورده اند از همين زاويه بدان نگريسته اند هر چند در گستره ولايت و حكومت يكسان نينديشيده اند.8
در اين كه فقيهان از سوى امامان(ع) به ولايت گمارده شده اند فقيهان بسيارى سخن گفته اند. صاحب جواهر هم خود بر اين مطلب اشاره روشن دارد و تأكيد مى ورزد و هم از محقق كركى و ديگران روايت مى كند كه اين مسأله اجماعى است.9
علامه نراقى مى نويسد: