خيز و طعنه بر مه و پروين زنبند طره بر من بيدل نهيك گره به طره ى مشكين بندخواهى ار نى ره تقوا راتو بدين لطيفى و زيبايىگه ز غمزه ناوك پيكان گيرگر كشي، به خنجر مژگان كشگر همى بري، دل دانا برگه سرود نغز دلارا سازبامداد، باده ى روشن خواهزين تذرو و كبك چه جويى خير؟شو پياده ز اسب طمع، و آن گاهتا طبرزد آورى از حنظلبنده شو به درگه شه و آن گاهشاه غايب، آن كه فلك گويدشرو ره اميرى چونان گيربر بساط دادگرى پا نهگه به حمله بر ار آن تازدين حق و معنى فرقان رااز ديار مشرق بيرون تازاز ديار مشرق بيرون تاز
در دل من آذر برزين زنتير غمزه بر من غمگين زنصد گره بر اين دل مسكين زنزآن دو زلف پرشكن و چين زنرو قدم به لاله و نسرين زنگه ز مژه خنجر و زوبين زنور زني، به ساعد سيمين زنور همى زني، ره آيين زنگه نواى خوب نوآيين زننيمروز، ساغر زرين زنرو به شاهباز و به شاهين زنپيل وش به شاه و به فرزين زنگردن هوى به تبرزين زنكوس پادشاهى و تمكين زنتيغ اگر زني، به ره دين زنشو در خديوى چونين زنبر كميت كينه ورى زين زنگه به نيزه بر كتف اين زنبر سر خرافه ى پارين زنكوس خسروى به در چين زنكوس خسروى به در چين زن