بيا تا جهان را به هم برزنيم - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد تقی ملک الشعرا بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيا تا جهان را به هم برزنيم





  • بيا تا جهان را به هم برزنيم
    بجز شك نيفزود از اين درس و بح
    ره هفت دوزخ به پى بسپريم
    زمان و مكان را قلم دركشيم
    از اين ظلمت بي كران بگذريم
    مگر وارهيم از غم نيك و بد
    چو بادام از اين پوستهاى زمخت
    درآييم از اين در به نيروى عشق
    از اين طرز بيهوده يكسو شويم
    قدم بر بساط مجدد نهيم
    ز زندان تقليد بيرون جهيم از اين بي بها علم و بي مايه خلق
    از اين بي بها علم و بي مايه خلق



  • بدين خار و خس آتش اندر زنيم
    همان به كه آتش به دفتر زنيم
    صف هشت جنت به هم برزنيم
    قدم بر سر چرخ و اختر زنيم
    در انوار بي انتها پر زنيم
    وز اين خشك و تر خيمه برتر زنيم
    برآييم و خود را به شكر زنيم
    چرا روز و شب حلقه بر در زنيم؟
    به آيين نو نقش ديگر زنيم
    قلم بر رسوم مقرر زنيم
    به شريان عادات نشتر زنيم برآييم و با دوست ساغر زنيم
    برآييم و با دوست ساغر زنيم


/ 48