فغان ز جغد جنگ و مرغواى او - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد تقی ملک الشعرا بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فغان ز جغد جنگ و مرغواى او





  • فغان ز جغد جنگ و مرغواى او
    بريده باد ناى او و تا ابد
    ز من بريده يار آشناى من
    چه باشد از بلاى جنگ صعبتر؟
    شراب او ز خون مرد رنجبر
    همى زند صلاى مرگ و نيست كس
    همى دهد نداى خوف و مي رسد
    همى تند چو ديوپاى در جهان
    چو خيل مور گرد پاره ى شكر
    به هر زمين كه باد جنگ بروزد
    به رزمگه خداى جنگ بگذرد
    به هر زمين كه بگذرد، بگسترد
    جهانخواران گنجبر به جنگ بر
    ز غول جنگ و جنگبارگى بتر
    به خاك مشرق از چه رو زنند ره
    به نان ارزنت بساز و كن حذر
    به سان كه كه سوى كهربا رود
    نه دوستيش خواهم و نه دشمنى
    همه فريب و حيلت است و رهزنى غناى اوست اشك چشم رنجبر
    غناى اوست اشك چشم رنجبر



  • كه تا ابد بريده باد ناى او
    گسسته و شكسته پر و پاى او
    كز او بريده باد آشناى او
    كه كس امان نيابد از بلاى او
    وز استخوان كارگر، غذاى او
    كه جان برد ز صدمت صلاى او
    به هر دلى مهابت نداى او
    به هر طرف كشيده تارهاى او
    فتد به جان آدمى عناى او
    به حلقها گره شود هواى او
    چو چشم شير لعلگون قباى او
    نهيب مرگ و درد ويل و واى او
    مسلط اند و رنج و ابتلاى او
    سرشت جنگباره و بقاى او
    جهانخواران غرب و اولياى او؟
    ز گندم و جو و مس و طلاى او
    رود زر تو سوى كيمياى او
    نه ترسم از غرور و كبرياى او
    مخور فريب جاه و اعتلاى او مبين به چشم ساده در غناى او
    مبين به چشم ساده در غناى او


/ 48