بر تختگاه تجرد، سلطان نامورم من - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد تقی ملک الشعرا بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بر تختگاه تجرد، سلطان نامورم من





  • بر تختگاه تجرد، سلطان نامورم من
    اين عالم بشرى را من زاده ى گل و خاكم
    سلطان ملك فنايم، منصور دار بقايم
    موجود و فانى في الله، هستي پذير و فناخواه
    فرزند ناخلف نفس فرمان من برد از جان
    آنجا كه عشق كشد تيغ، بي درع و بي زر هم من
    پيش خزان جهالت واسفند ماه تحير
    غير از فنا نگرفتم زين چيده خوان ملون
    از كيد مادر دنيا، غار غمم شده مأوا
    مدح ستوده ى گيتى صد ره بگفتم، ازيرا
    اى دستگير فقيران واى رهنماى اسيران
    بال و پريم دگر ده، جاييم خرم و تر ده بر من ز عشق هنر بخش، وز فقر تاج و كمربخش
    بر من ز عشق هنر بخش، وز فقر تاج و كمربخش



  • با سيرت ملكوتي، در صورت بشرم من
    ليكن ز جان و دل پاك از عالم دگرم من
    با ياد هوست هوايم، وز خويش بي خبرم من
    هم آفتابم و هم ماه، هم غصن و هم مرم من
    زيرا به تربيت او را فرمانروا پدرم من
    وآنجا كه فقر زند كوس، با تيغ و با سپرم من
    خرم بهار فضايل واردى مه هنرم من
    زيرا به خانه ى گيتي، مهمان ماحضرم من
    مر خسرو علوى را گويى مگر پسرم من
    از قاصد ملك العرش صد ره ستوده ترم من
    راهي، كه با دل ويران ز آن سوى رهگذرم من
    زيرا در اين قفس تنگ، مرغى شكسته پرم من اى پادشاه اربخش لطفي، كه بي ارم من
    اى پادشاه اربخش لطفي، كه بي ارم من


/ 48