دگر باره خياط باد صبا - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد تقی ملک الشعرا بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دگر باره خياط باد صبا





  • دگر باره خياط باد صبا
    يكى را به بر ارغوانى سلب
    ز اصحاب بستان كه يكسر بدند
    به دست يكى بست زيبا نگار
    بياراست بر پيكر سرو بن
    برافكند بر دوش بيد نگون
    بسى ساخت بازيچه و پخش كرد
    به دست يكى پيكرى خوب چهر
    يكى بسته شكلى به رخ بلعجب
    يكى را به بر، طرفه اى مشك بيز
    پس آن گه بسى عقد گوهر ز هم
    درخت شكوفه ده انگشت خويش
    سيه ابر توفنده كز جيش دى
    بر آن شد كه آيد به يغماى باغ
    برآمد خروشنده از كوهسار
    كه ناگاه باد صبا در رسيد
    بناليد از آن درد ابر سياه
    تو گفتى سيه بنده اى كرده جرم
    ببارد ز مژگان سرشك آن چنان گه از خشم دندان نمايد همى
    گه از خشم دندان نمايد همى



  • بر اندام گل دوخت رنگين قبا
    يكى را به تن خسروانى ردا
    برهنه تن و مفلس و بينوا
    به پاى يكى بست رنگين حنا
    يكى سبز كسوت ز سر تا به پا
    ز پيروزه دراعه اى پربها
    به اطفال باغ از گل و از گيا
    به چنگ يكى لعبتى خوش لقا
    يكى هشته تاجى به سر خوشنما
    يكى را به كف حقه اى عطر سا
    گسست و پراكندشان بر هوا
    فرا پيش كرد و ربود آن عطا
    جدا مانده در كوه جفت عنا
    بتاراجد آن ايزدى حله ها
    بپيچيد از خشم چون اژدها
    زدش چند سيلى همى بر قفا
    شد آفاق از ناله اش پر صدا
    دهد خواجه اكنون مر او را جزا
    كز آن تر شود باغ و صحن سرا بتابد ز دندانش نور و ضيا
    بتابد ز دندانش نور و ضيا


/ 48