گر به كوه اندر پلنگى بودمي - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد تقی ملک الشعرا بهار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گر به كوه اندر پلنگى بودمي





  • گر به كوه اندر پلنگى بودمى
    گه پى صيد گوزنى رفتمى
    گاه در سوراخ غارى خفتمى
    صيدم از كهسار و آبم ز آبشار
    گه خروشان بر كران مرغزار
    يا به ابر اندر عقابى گشتمى
    بودمى شهدى براى خويشتن
    ايمن از هر كيد و زرقى خفتمى
    نه مريد شيخ و شابى گشتمى
    ور اسير دام و مكرى گشتمى
    غرقه در خون خفتمى يا در قفس مر مرا خوشتر كه در اين ديولاخ
    مر مرا خوشتر كه در اين ديولاخ



  • سخت فك و تيز چنگى بودمى
    گاه در دنبال رنگى بودمى
    گاه بر بالاى سنگى بودمى
    فارغ از هر صلح و جنگ بودمى
    گه شتابان زى النگى بودمى
    يا به بحر اندر نهنگى بودمى
    بهر بدخواهان شرنگى بودمى
    غافل از هر نام و ننگى بودمى
    نه اسير خمر و بنگى بودمى
    يا خود آماج خدنگى بودمى
    مانده زير پالهنگى بودمى خواجه ى با ريو و رنگى بودمى
    خواجه ى با ريو و رنگى بودمى


/ 48