در مطالب قبل تعدادي از آيات قرآن را كه بيانگر صدق اين ادعا بود، بيان كرديم و نيازي به تكرار نيست. گفتني است كه قرآن كتاب زندگي است، كتاب درس و علم و تفكر و تدبر است، ما را به انديشه و دقت فرا ميخواند، سخن بدون دليل و برهان را نميپذيرد و موضوع آن «انسان» است نه جنس «مرد». خدا كتاب خود را براي مردم فرستاد نه براي مردان. با اين وصف، قرآن حد و مرزي براي شنونده خويش در نظر نگرفته است.
اگر زنان با قرآن آشنا شوند، به تمام دانشهاي مسلمانان، آشنا و آگاه خواهند شد. اگر زنان پابهپاي مردان در رشتههاي مختلف علمي متخصصشوند،توسعهكشورهاياسلامي و عظمت اسلام بيش از پيش جلوهگر خواهد شد و اينها اهدافي است كه قرآن ما را به آن فرا ميخواند.
در اين بخش با دو طايفه از روايات روبهرو هستيم، يكي رواياتي كه به صورت عام، نوشتن و دانش زنان را مورد تأكيد قرار داده كه خود شامل مجموعههاي زيادي است و ديگري رواياتي كه بطور خاص اهميت نوشتن و دانش زن را گوشزد كرده است. بنابراين، بحث خود را در اين محور با دو عنوان پيميگيريم.
روايات بسيار زيادي به صورت عام، زن و مرد را به علم و دانش فرا ميخواند كه شمارش و گزارش آن در اين جزوه مقدور نيست و تنها به ذكر
نمونهاي از آنها بسنده ميكنيم.
1ـ تمام رواياتي كه فضيلت علم، عالم و معلم را برشمرده، هم شامل زن ميشود و هم شامل مرد و از اين نظر، خصوصيتي در آن ديده نميشود. از جمله ابوبصير ميگويد: از امام جعفر صادق(ع) شنيدم كه فرمود:
«مَنْ عَلَّمَ خَيْرا فَلَهُ بمثل اَجْرِ مَنْ عَمِلَ به»(7)
هر كس كار خيري به ديگري آموزش دهد، پاداش عمل او براي آموزگار هم نوشته ميشود.
2ـ رواياتي كه در باره آموزش فرزندان است، گرچه به لفظ مذكر آمده، اما با توجه به پيام و تعليل آنويژهپسرهانخواهدبود.حضرت علي(ع) فرمود:
«عَلِّموا صِبْيانكم ما يَنْفَعَهُم اللّه به، لايغلب عليهم المرجئة بِرَأيِها»(8)
به فرزندان خود چيزي بياموزيد كه نفع خدايي داشته باشد و مرجئه (طرفداران معاويه كه ايده فكريمخصوصبهخودداشتند)برآنانغالبنشوند.
همچنين فرمود:
«مِنْ حَقِّ الولدِ عَلي والِدِهِ ثلاثةٌ يُحْسِنُ اِسْمَهُ، وَ يُعَلِّمُه الكتابة و يزوّجُه اذا بَلَغَ»(9)
از جمله حقوق فرزند بر پدرش سه حق است: انتخاب اسم نيكو، آموزش نوشتن و به ازدواج در آوردنش زماني كه بالغ شد.
3ـ رواياتي كه جاهل را يتيم ميدانند، بخصوص كه در بعضي از آنها عبارت «زن و يتيم» آمدهكهنشانگرجهلزنانبودهاست. سپس اين دسته از روايات در زمينه تعليم جاهل پاداشهايي مقرر داشته و مردم را به آموزش آنان ترغيب ميكند.
امام حسن عسكري(ع) از پيامبر(ص) نقلكرده كه فرمود:
«ألا فَمَنْ كانَ مِنْ شيعَتِنا عالِما بِعُلُومِنا و هذالجاهِلُ بشريعتنا المنقطع عَن مشاهدتنا يتيمٌ في حجره ألا فَمَنْ اَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شريعَتَنا كان معنا في الرفيق الاعلي»(10)
آگاه باشيد هر كس (اعم از زن و مرد) از
پيروان ما دانش ما را بداند و به فرد ناداني كه شريعت ما را نميداند و از مشاهده ما قطع گرديده و يتيم شده و در كنار اوست، برخورد كند و او را راهنمايي كرده، شريعت ما را به وي آموزش دهد، با ما در مرتبه اعلي همنشين خواهد بود.
تعبيراتي كه در اين روايت به كار رفته، عام است و به هيچ وجه ذكوريت در آن مطرح نيست.
4ـ رواياتي كه بيانگر اين مطلب است كه عالم وظيفه دارد، ضعيفاني را كه دانش اندك دارند يا از آن بيبهرهاند، آموزش دهد. در پارهاي از اين روايات، بصراحت واژه ضعيف در باره جاهلان به كار رفته است.
بااينوصف،ترديديوجودنداردكهعالمموظف است زنان را آموزش دهد تا از ضعف در آيند.
بطور كلي، رواياتي كه در مورد تعليم زن و مرد در كتابهاي معتبر شيعه و سني ثبت و ضبط ميباشد، بسيار زياد است و بررسي آن از عهده اين مقاله بيرون است.
در مقابل يك يا دو روايتي كه مخالفان به آن استناد كرده و آن را از طرق متعدد از يك سر چشمه گرفتهاند، روايات زيادي در زمينه ترغيب و جواز تحصيل و نوشتن زنان در دست است، مانند:
1ـ روايت طبراني: «ان الشفاء بنت عبداله قالت: دَخَل عَلَّي رسولُاللّه و انا قاعدةٌ عند حفصَة بنت عمر، فقال ما عليك أنْ تعلمين هذه رقيّةَ النملة كما علّمتها الكتابة»(11)
شفا، دختر عبدالله گفت: پيامبر(ص) نزد من آمد، وقتي كه پيش حَفْصَه، دختر عمر و زن پيامبر(ص) نشسته بودم. پس فرمود: چه ميشود، اگر اين را (اشاره به حفصه) «رُقيّه نمله» بياموزي، چنان كه به او نوشتن آموختي.
«رقيّه نمله» به نوشتهاي گفته ميشد كه آن را براي مداواي يك نوع مرض پوستي به كار ميبستند. اين بيماري بگونهاي بوده است كه مريض خيال ميكرد كه مورچه بر بدن او راه ميرود و نيش ميزند، از اين رو نام آن را نمله يعني مورچه گذاشته بودند.
بعضي از مخالفان در زمينه دلالت روايت ياد شده نيز خدشه كرده، گفتهاند: تعليم نوشتن و رقيّه، فقط مخصوص حفصه بوده، نه براي ديگر زنان پيامبر(ص) و گذشته از اين، قرآن فرموده است:
«يا نساءَالنّبي لستُنَّ كاحدٍ منالنساء»(12)
اي زنان پيامبر شما مانند ديگر زنان نيستيد.
پساين حكم مخصوص زنان پيامبر(ص) و از ميان آنان تنها ويژه «حفصه» بوده است، چه آنكه هر يك از آنان ويژگيهاي خاص خود را داشتهاند.
برخي ديگر، اين روايت را در صورت قبول دلالت و تعميم آن به زنان ديگر، تنها خاص آن دوره دانسته و حكم آن را در زمانهاي بعد جاري نميدانند؛ به اين بيان كه در عصر پيامبر(ص) فسادي نبوده و اكنون هست. پس نبايد به زنان
نوشتن آموخت.
پارهاي ديگر چنين اظهار نظر كردهاند: معناي ظاهري سخن مراد نبوده، بلكه حديث يك پيام كنايي دارد، (يعني اين خانم مريض شده، او را معالجه كنيد.) چون حفصه، راز پيامبر(ص) را افشا كرده بود.(13) اين حديث ميتواند به كنايه بگويد: زن هر كاري ميتواند انجام دهد، ولي نميتواند از اطاعت مرد بيرون رود.
و نيز گفتهاند: اين حديث لحن جدّي ندارد و به شوخي شبيه است، مانند آنكه در باره پيرزن فرمودند: «زن پير به بهشت نميرود».
همچنين گفتهاند: اين حديث با اخلاق پيامبر(ص) منافات دارد، چرا كه توكل و اميد آن حضرت به خداست نه به «رقيّه نملة»!
عدهاي ديگر گفتهاند: مفهوم حديث استفهام انكاري است و...
در جواب بايد گفت:
الف ـ حكم نوشتن و دانش آموختن، مخصوص حفصه نبوده است؛ برخي ديگر از زنان پيامبر(ص) در زمره زنان محدث و عالم بودهاند.
ب ـ آيه 32 سوره احزاب، با توجه به پايان آن و دو آيه بعدي (33ـ34) به هيچ وجه در مقام بيان امتيازهاي اين چنيني نيست، بلكه شدت حفاظ و پوشش را به آنان يادآوري ميكند و مقام و موقعيت حرم پيامبر(ص) را گوشزد كرده، تنها از اين جهت بين آنان فرق گذاشته و امتياز در نظر گرفته است؛ حتي شنيدن آيات الهي و مذاكره قرآن و مسائل حكمي را در محيط خانه به آنان پيشنهاد ميكند و اين خود ثابت ميكند كه زنان
ديگرمسلمانان،آزاديبيشتريداشتندو ميتوانستند در بيرون از منزل خود قرآن را فرا بگيرند.
ج ـ اختصاص حكمي به يك برهه از زمان يا به مكان خاصي بايد داراي زمينه، انگيزه، قراين و امارات قابل پذيرش باشد. موضوع دانش هيچ گاه قيدي بر نميدارد، نه به زمان و مكان و نه به قيود ديگر، مقيد نميشود، چنان كه هيچ گاه دانش به خودي خود فساد آفرين نيست، اگر فسادي تصور شود، از ناحيه دانشمندان است و كساني كه دانش را در مسير نادرست مياندازند.
صرف آموزش خط و خواندن و نوشتن هيچ مفسدهاي ندارد، بلكه مصالح بسياري نيز بر آن مترتب است و نميتوان به بهانه استفاده برخي از زنان ناسالم، تمامي آنها را از آن محروم كرد.