زندگی نامه ی خود نوشت مرحوم سید محمد عصار

سید محمد عصار؛ مصحح: محسن صادقی

نسخه متنی -صفحه : 9/ 4
نمايش فراداده
و بعد از ذكر تشكيكات و اظهار تأسف از وقايع دهر و مؤلمات، عرضه داشته‏ام كه:


  • إليك وفودي في شعاثي و غُربتي أتَرْحَمُ‏ضعفي فقدَعيني و بصيرتي؟ عليك سلامي زائرا وافدا لكم

  • نَزَلْتُ بأرضِ الطوس يا سيّدَالورَي عليك سلامي زائرا وافدا لكم عليك سلامي زائرا وافدا لكم

و اين شعر، اشاره است به‏علاوه‏ي ضعف، هر دو چشمم كور و نابينا شده. براي معالجه، عمل كردند؛ نسبت به چشم راست فايده[اي] نكرد، ولي چشم چپ، في‏الجمله، بينايي‏اي كه به توسط عينك و منظره‏ي ذره‏بيني، چيزي مي‏خوانم به صعوبت، يا مي‏نويسم با مشقّت، و نيز اشاره است كه فهم مطالب براي من مشكل شده و بصيرتم، منعدم گرديده:


  • وفي كفِّكَ‏الكافي إزالةٌ مُذرُتي وحاشاك ردّي وافدا أوْتَرَمرّتي و لكنّني أرجو دوام إجارتي أغِثْني و فَرِّج عن هُمومي بنصرتي عليك بربّ البيت يا سيّدالوري

  • تَراني بحالٍ لستَ تَرضي بَقاءها تُعالج مابي سيّدي أوتَرُدّنَي قِري الضَيف بسطا لم يزل بمُضيفكم عليك بربّ البيت يا سيّدالوري عليك بربّ البيت يا سيّدالوري

و بعد از اين التجا و انتظارِ حصول فرج به واثق‏الرجاء، انقلابِ حال از برايم حاصل و به توجّه و نظر مخصوص آن قدرة‏الله الشاملة، نائل گرديده.


  • آن‏چه دستور مرا آيد1 همان مي‏گويم در پسِ آينه، طوطي صفتم داشته‏اند

  • در پسِ آينه، طوطي صفتم داشته‏اند در پسِ آينه، طوطي صفتم داشته‏اند

پس شروع نمودم به تصنيفات جديده و به تحقيقات نديده و نشنيده كه در تعداد مصنَّفات ظاهر مي‏شود.

و قبل از شروع در بيان مكتوبات قديمه و ذكر مصنّفات جديده، مقدمتا آگاهي مي‏دهم عموم طلاّب و برادران خود را كه از ابتداي اشتغال به ادبيات و سطوح، در طهران، آن‏چه نوشته بودم، در طهران باقي بود و آن‏چه در بعد از مراجعت از سفر مكّه، در نجف و سامرا تحرير شده بود، چه بر سبيل تقرير كلمات اساتيد و چه بر حسب استقلالي، كلاً در جزوات و اوراق متعدّده متفرّقه، در بقچه‏اي جمع مي‏نمودم و در موقع آمدن به طهران، به همراه خود به طهران آوردم و در كتابخانه‏ام بود.

وقتي را، بعضي از معاصرين، از بني اعمام پدرم، كه اشارتا به بعض ايشان به وسيله‏ي دستياري خواهرشان- كه زوجه‏ي حليله‏ي جليله‏ي پدرم بود- كليه‏ي بقچه‏ي مكتوبات مرا سرقت نمودند. و غرضشان از اين مطلب چه بود، نفهميدم.

بعد از مدّت‏ها، به لطايف حِيَل، استرداد نمودم و آن‏چه از آن‏ها مفقود شده بود، ملتفت نشدم.

و بعد از آن كه استرداد شد، باز صحيحا مضبوط نشد و در انتقالات از منزلي به منزل ديگر، مكرّرا در مدّت چهل سال، مبالغي از آن‏ها مفقود شده و بقيّه را به همراه خود به مشهد مقدّس آوردم و در سه جلد مجلّد نموده، صورت آن‏ها را ابتدا مي‏نويسم و آن‏چه بعد از ورود به مشهد نوشته شده، متأخّرا ذكر خواهد شد.

صورت آن‏چه در ابتداي تحصيل، در طهران، نوشته شده كه در يكي از سه مجلّد است:

توضيحات بر مطوّل؛ در موقع قرائت آن، نوشته شده كه دو جزء موجود و بقيّه مفقود است.

شرحي بر زبده‏ي شيخ بهايي؛ در موقع خواندن مرقوم شده كه دو جزء موجود، بقيّه مفقود است.

شرح بر تمام معالم؛ موقع قرائت آن كه كلّيّتا مفقود شده.

توضيحات بر تفسير بسم‏الله و فاتحة‏الكتاب؛ در موقع خواندن تفسير، يك جزو، موجود در آن مجلّد است.

شرحي بر شرح لمعه؛ در موقع خواندن، نشوشته‏ام تا كتاب حجّ، موجود و بقيّه مفقود است.

و بعد از خروج از طهران و مسافرت به مكّه‏ي معظّمه، در زمان مجاورت در مدنيّه، علي ثأويهاالصلاةُ والسلام،: تحفه‏ي مدنيّه (در سه علمِ عَروض عرب و عجم، قواعد قافيه‏ي فارسي، و در قيافه‏ي اُرجوزه رموزه[كذا] و قواعد كليّه) نثرا عربي و سابقا اشاره شد2 به اين كه فعلاً از كسي كه از من گرفته، نمي‏توانم استرداد نمايم.

و بعد از مراجعت از مكّه، آن‏چه در نجف‏اشرف نوشته‏ام از اين قرار است:

حجيّت خبر واحد؛