تخليصالأُصول و تخليص رسائل مرحوم شيخ مرتضي. كه مقداري از آن مطبوع و منتشر شده و تتمّه، به جهت قلّت بضاعت و گمان اهل علم كه علم فقه و اصول به وضعيات جديدهي مردم، چه از بابت عمليّات ديانتي و چه از بابت تغييرات اَعمال عاديّه و ترتيب اخلاق معمولهي معاشرتي كه مضمون شعر شاعر - كه گفته است:
ظهور جلي و تحقق كلّي يافته، محلّ ابتلاي تعليم و تعلّم نخواهد شد، بلكه عنوان اجتهاد و مجتهد از صفحهي روزگار محو و منعدم ميشود، ولي از آنجايي كه بنده را اعتقاد به مفاد قوله تعالي: «يريدون لِيُطْفِؤوا نورَاللهِ بأفواهِهِم3»الآية ومضمون آيهي شريفهي «إنّا نحنُ نزَّلْنا الذكرَو إنّا لَهُ لَحافِظون4» معتقد و در مقابل چشم و نصبالعين قرار داده، مُجِد و مصرّ بر اصلاح اين مفاسد بقدرالقدرة والطاقة والاستطاعة واللياقة ميباشد ولهذا دست از عمليّات منتجهي اين سعادت بر نميدارم و به تسهيل علميات و طريق تعليماتِ آنچه بايد موجب علم و عمل باشد، در ميان طلاّب و اهل علم ميگذارم.
وبالجمله، بعد از فراغت از تصنيف اين دو كتاب - كه تحقيقا، يك دورهي تمام اصولِ كامل است كه مسمّا به بركات الرضويّة شده است- شروع نمودم به مقدمهي فقاهة الرضويّه كه مقصود اصلي اين حقير بوده است و اگر چه اين مقدّمه، مفصّل و مطوّل شده است، ولي فايدهي تامّهي عامّهي آن اين است كه هركس حاضرالذهن به مطالب اين كتاب شود، مستغني از رجوع به كتب مصنّفه در اصول و قواعد فقهيّهي معروفه مثل قواعد شهيد اوّل و تمهيدالقواعد شهيد ثاني و عناوين مرحوم ميرفتّاح ترك و عوائد مرحوم نراقي خواهد شد؛ زيرا كه اين كتاب، مشتمل بر تمام اين ابواب است. به علاوه، مغني از علم درايه و رجال خواهد بود كه به قدرِ حاجتِ فقيه، از اين دو علم نيز در اين كتاب مذكور است.
و معلوم است كه تخليص كه مصارف طبعش زياد نيست، خارج از قدرت حقير باشد، پس عدم قدرت بر طبع اين كتاب، به طريق اولويت خواهد بود.
و بالجمله، بعد از اتمام اين كتاب، شروع به نوشتن فقاهةالرضويّة شده و فعلاً مشغول به آن ميباشم، ولي شغلم ممحّض در تصنيف اين دو كتاب و منحصر به اينها نبوده و نيست. ضمنا مبتلا و ملزم به تصنيف مصنّفاتي شدهام كه ذكر وجه ملزَميّت به آنها، اسباب طول كلام و خروج از مناسبت مقام خواهد بود.
مِنْ جمله، تخليص الكفايهي مرحوم آيةالله الخراساني كه فعلاً محلّ تدريس اهل علم است و با اينكه مقداري حق تعليم بر اين بنده دارد و اين كتاب بيشتر اسباب زحمت و دوري طلبه از مطالب حقيقي واقعي است. به هر حال، ناچار آن را تخليص و مخفي داشتهام مگر بر آنهايي كه حقير را مُلجأ به اينكار نمودند و فعلاً به تدريس آن نيز مشغولم.
مِنْ جمله، شرح بر زيارت جامعه، مسمّا به إلهامات الرضويّة فارسي نوشتهام كه نفع عمومي داشته باشد و اشاره به بعض اشتباهات مرحوم مجلسي اوّل و مرحوم شيخ احمد احسايي در آن نمودهام.
و مِنْ جمله، كتاب قوامعالأوهام- در ردّ مرد نصراني كه كتابي مسمّا به ينابيع الإسلام در تخطئهي دين اسلاميان نوشته است- به اصرار بعض آقايان از اهل علم نوشتم و متعهد شد كه آن را به طبع برساند، خُلف وعد نمود.
و از آن جمله، كتاب مواهبالرضويّة است كه در ردّ مبلّغين مسيحي و بهائي و قادياني نوشتهام و به همّت بعضِ مؤمنين، چون كتاب نافعِ كم مصرفي بود، به طبع رسيده، به تمام بلاد ايران و بعض بلاد هند و افغان منتشر گرديده.
و از آن جمله، رسالهاي در ردّ مذهب وهابيّه كه در بطلان غيرِ خودشان كتابي به عربي نوشتهاند، ناچار ردّ آن را حقير به عربي نوشتم، ولي به طبع نرسيده.
و از آن جمله، كتابي در وجوب حجاب و احتجاب بر ردّ روزنامهاي كه رفع حجاب از زنها را لازم دانسته، به خواهش بعض آقايان محترم كه وعدهي طبعش درا داده بود و يك نسخه برايش فرستادم و نسخهي اصل در كتابخانهي مباركه است.
و از آن جمله، مختصري از احوالات حضرت ثامنالأئمة عليهالسلام به خواهش شخص محترمي، فارسي نوشتم و يك نسخه از داعي گرفت ولي نسخهي اصل در كتابخانهي مباركه است.
و از آن جمله، بعض [افراد] محترم، تدريس منظومهي مرحوم حاجي سبزواري را خواستند، غير از الهيّات، امتناع نمودم؛ زيرا، با اين ضعف و پيري و كسالتها، اميد بقاي زندگي نداشته و ندارم ولي بحمدالله، شرحي در ضمن تدريس الهيّات بر آن نوشتم و بعد از تمام شدن آن، مرا معاف ننمود، تدريس امور عامّه را خواستند، مشغول نوشتن شرح بر آن نيز شده و بحمدالله تعالي نزديك به اتمام است. و مذاكرهي گفتن طبيعيّات را نيز مينمايند، تا خداي متعال چه تقدير نمايد.
و بحمدالله تعالي فعلاً اشتغال به نوشتن فقاهةالرضويّة و شرح مسطور [هستم]. عمدتا، تحسّر و تأسفم اين است كه هرگاه زودتر از اين، سالكِ اين طريقه ميبودم، دو امر بسيار مهم از اين بنده فوت نميشد: يكي نوشتن تفسير مهذّب و ديگري تهذيب اَخبار خاصّه در غير احكام. و هرگاه توفيق الهي موافقت نمايد، بعد از فراغ از فقه، شروع به تفسير برنَهْجي كه تصوّر نمودهام، خواهم نمود. واللهُ علي كلِشيء بصيرٌ و قدير.
تمام شد شرح حالات و تصنيفات.