يكي از حقوق شهروندان تأمين نيازهاي مادي و معيشتي آنان از طريقتوسعه اقتصادي است. حكومت بايد براي اين امر راهكارهاي اساسي و بنياديبينديشد و بابر پاساختن اقتصادي شكوهمند و پويا شهروندان را به رفاه وآسايش برساند. حكومت ديني با دو نگاه به مسائل رفاهي و اقتصاديشهروندان خود مينگرد: يكي ناپسند بودن فقر و دوم ارتباط سببي فقر باايمان.
حضرت فقر را «مرگ بزرگ» «بدتر و دشوارتر از گور» و «مانع بيانحجت» توصيف ميكند و خطاب به محمدبن حنفيه ميفرمايد:
پسرم، من از فقر بر تو بيمناكم. از اين آفت به خدا پناه ببر؛ زيرا فقرميتواند عامل نقصان ايمانت گردد.
اهميت فقر زدايي نزد آن بزرگوار به اندازهاي بود كه اصلاح وضع زندگيمردم را يكي از اهداف حكومت و جنگهاي خود ميشمرد.
]خدايا، تو ميداني كه هدف ما از حكومت و جنگها[ ... اصلاحوضعيت مردم و شهرها است.
شهيد مطهري، در توضيح اين سخن، ميگويد:
«نظهر الاصلاح في بلادك» خيلي عجيب است! «نظهر» يعني آشكاركنيم. اصلاح نمايان و چشمگير، اصلاحي كه روشن باشد. درشهرهايت به عمل آوريم. آن قدر اين اصلاح اساسي باشد كه احتياج بهفكر و مطالعه نداشته باشد. علايمش از در و ديوار پيدا است؛ بهعبارت ديگر سامان به زندگي مخلوقات تو دادن، شكمها را سيرابكردن، تنها را پوشاندن، بيمارها را معالجه كردن، جهل را از ميانبردن، اقدام براي بهبود زندگي مادي مردم.
زندگي مادي مردم راسامان دادن.
حضرت، در منشور حكومتياش به مالك، يكي از اهداف حكومت راآباداني شهرها كه در پرتو اقتصاد سالم و پويا ممكن است، ذكر ميكند:«عماره بلادها» امام در همين فرمان خود به بعضي نكات و اصول اقتصادي اشاره ميكند.به عنوان مثال به مالك توصيه ميكند كه بيشتر همت خود را به آبادانيزمينهاي كشاورزي و راهكارهاي بهينه براي بدست آوردن محصولاتكشاورزي صرف كند. اما وضع مقررات مالياتي و بدست آوردن ماليات بيشتراز كشاورزان نبايد كانون توجه و هم و غم حاكم باشد، چرا كه در صورت عدمتناسب ماليات با هزينه كار موجب تخريب و نابساماني كشور و مردمخواهدشد.
حضرت در ادامه تبيين نكات اقتصادي خود به چگونگي دريافت مالياتاشاره ميكند و به مالك توصيه ميكند كه نبايد در اخذ آن به صاحبان اصليحقوق اجحاف و ستمي گردد و لذا بايد دقيقاً به نكات اصلي و حاشيهاي مانندخشكسالي، سيل، آفت توجه كرد كه در صورت وجود آن حكومت بايد بهياري مردم شتافته و تخفيف ماليات را سرلوحه برنامه خود قرار دهد.
حق و توقع مردم از حكومت به تأمين نيازهاي مادي آنان منحصر نيست.تأمين و ترقي فرهنگ عمومي يا راهكارهاي مختلفي چون گسترش مدارس ورسانههاي جمعي و مبارزه با بيسوادي و كم سوادي نيز در شمار حقوقاساسي مردم جاي دارد.
اگر شهروندان به آيين و ديني خاص، مانند اسلام در كشورهاي اسلاميپايبندند حاكم نماينده و وكيل مردم مؤمن و متدين به اسلام است و بايد درمسير توسعه فرهنگ ايمان و مبارزه با ناهنجاريهاي ديني ـ كه خواست مردممسلمان است ـ گام بردارد. حضرت علي(ع) آموزش و تربيت مردم را ازحقوق مردم بر حاكم ميشمارد و ميفرمايد: