) تكميل و تهذيب شده و بنا است در 30جلد به قطع وزيرى منتشر گردد كه 24جلد آن چاپ و منتشر شده است .
در سنگ قبر شهيد قاضى نورالله شوشترى اين ماده تاريخ شهادت او كه به حساب ابجد مطابق با سال 1019 است نوشته شده است :
از كتابهاى معروف او كتاب (( مجالس الؤ منين )) در دو جلد به فارسى است كه چندين بار چاپ شده و در دسترس است .
كتاب احقاق الحق (به آن شكلى كه خود قاضى نورالله شوشترى تاءليف كرده ) توسط عالم بزرگوار ميرزا محمد نائينى (متوفى 1305) به فارسى ترجمه شده است .
دريائى بود، حيوانات بسيار و مختلف داشت ، بعضى از آنها هم آبزى بودند و هم خاكزى ، به اصطلاح ذوحياتين بودند يعنى هم مى توانستند در درون دريا زندگى كنند و هم در بيرون دريا .
يكى از اين حيوانات درنده به يكى از حيوانات درنده صحرائى صدمه اى زد، حيوان صحرائى او را دنبال كرد تا قصاص كند، او فرار كرد و خود را به دريا افكند، حيوان صحرائى نتوانست وارد دريا كرد.
شير گفت : چاره اى نيست جز اينكه آب دريا را خارج كنند و آن حيوان ظالم را دستگير و مجازات نمايند.
شير به همه حيوانات فرمان داد تا كنار دريا بروند و آب دريا را خالى كنند، آنها كنار دريا آمدند، هر كدام با وسيله اى مخصوص به خود، آب دريا را مى كشيدند، فيل با خرطومش ، حاجى لك لك با منقارش و...
با عجله مشغول كشيدن آب بودند به طورى كه طولى نكشيد آب دريا به تلاطم افتاد و حيوانات دريائى احساس خطر كردند و جريان را به رهبر خود گفتند، رهبر آنها گفت برويد از نزديك ببينيد آيا آنها با عجله و شبابزدگى آب را بيرون مى كشند و يا با آرامش .
آنها براى گزارش اين خبر خود را به لب دريا رسانيدند و ديدند حيوانات صحرائى با شتاب سرسام آور، آب را مى كشند، بازگشتند و جريان را به رهبر خود گزارش دادند.
رهبر گفت : ناراحت نباشيد، چون آنها در كارشان عجله و شتاب دارند بزودى كوفته و خسته شده و از كارشان دست مى كشند و ما نجات مى يابيم .
همانطور كه او گفت :آنها خسته شدند، و دست از كار كشيدند اين است كه بزرگان گفته اند:
العجلة من الشيطان و التّاءنّى من الرّحمان .
: (( شتابزدگى از شيطان است و آرامش در كارهااز خداى رحمان است .
پس از جنگ جمل كه در سال 36 در بصره در عصر خلافت امام على (ع ) بين سپاه آن حضرت با سپاه طلحه و زبير انجام گرفت و به شكست دشمن پايان يافت ، جمعى از قريش كه مروان نيز در ميان آنها بود، و همه آنها جزء سپاه دشمن بودند، به گرد هم نشستند، يكى از آنها گفت : (( سوگند به خدا ما به اين مرد (على عليه السلام ) ظلم كرديم ، و بيعت با او را بدون عذر موجهى شكستيم ، به خدا سوگند براى ما آشكار شد كه بعد از رسول خدا(ص ) روش هيچكسى مانند روش نيك آن حضرت نبود، عفوا و نيز بعد از رسول خدا(ص ) بى نظير بوده است ، برخيزيد به حضورش برويم و از اعمال بدخود عذر خواهى كنيم تا او ما را ببخشد. )) آن كروه بر خاستند و به در خانه على (ع ) آمدند و اجازه ورود خواستند، على (ع ) به آنها اجازه ورود داد.
هنگامى كه آنها در محضر على (ع ) نشستند، امام على (ع ) به آنها رو كرد و فرمود: (( خوب توجه كنيد! من بشرى مانند شما هستم ، اكنون با شما سخنى دارم ، از من بشنويد اگر حق بودم مرا تصديق كنيد و گرنه آن را رد كنيد، شما را سوگند به خدا آيا مى دانيد كه رسول خدا (ص ) هنگامى كه رحلت كرد من نزديكترين و بهترين شخص به او بودم و بعد از او بهترين شخص نسبت به مردم بودم ؟ حاضران گفتند: آرى تصديق مى كنيم .