داستان دوستان

محمد محمدی اشتهاردی

جلد 2 -صفحه : 274/ 194
نمايش فراداده

وزيد، صداى تو را از ميان آن باد شنيدم كه فرمودى زره او را از ناحيه گردن بريدم و كنار زدم ، رگ گردنش را بزن و من رگ گردنش را زدم ، و او را رها ساختم .

سپس باد زردى وزيد، صداى تو را از ميان آن شنيدم كه فرمودى زره او از ناحيه رانش كنار زده ، بر ران او بزن و من به ران او زدم و او را سركوب كردم ، و سرش را از بدنش جدا نمودم ، وقتى كه او را كشتم ، اين دو نفر اسير كه دو رفيق او بودند به پيش آمده و گفتند: (( اين رفيق ما را كه كشتى توان آن را داشت كه با هزار سواره بجنگد، اكنون ما تسليم هستيم ، ما شنيده ايم محمّد (ص ) شخص مهربان و رحم دل و دلسوز است ، در كشتن ما شتاب مكن ، ما را زنده نزد او ببر تا او حكم كند.

پيامبر (ص ) فرمود: اى على ! صداى اول را كه شنيدى صداى جبرئيل بود و صداى دوّم ، صداى ميكائيل بود، اكنون يكى از آن دو اسير را نزد من بياور، على (ع ) يكى از آن دو اسير را نزد پيامبر (ص ) آورد.

پيامبر (ص ) به او فرمود: بگو لا اله الاّ اللّه : (( معبودى جز خداى يگانه نيست )) .

او در پاسخ گفت :

(( لنقل جبل ابى قبيس احبّ الىّ من ان اقول هذه الكلمة . )) (( نقل كوه ابوقيس براى من بهتر از آن است كه اين كلمه را بگويم )) .

پيامبر (ص ) به على (ع ) فرمود: او را كنار ببر و گردنش را بزن ، على (ع ) فرمان رسول خدا (ص ) را اجرا كرد.

سپس پيامبر (ص ) به على (ع ) فرمود: اسير دوّم را بياور، على (ع ) او را آورد، پيامبر (ص ) به او فرمود: بگو لا اله الاّ اللّه ، او گفت : مرا نيز نيز به رفيقم ملحق سازيد.

پيامبر (ص ) به على (ع ) فرمود: او را نيز ببر و گردن بزن .

در اين ميان جبرئيل نازل شد و عرض كرد: اى محمّد (ص )، پروردگارت سلام مى رساند و مى فرمايد: اين شخص را نكش زيرا او داراى دو خصلت نيك است : 1. او در ميان قوم خود، سخاوت دارد 2. او داراى اخلاق نيك است .

پيامبر (ص ) به على (ع ) فرمود: دست نگهدار كه فرستاده خدا چنين مى گويد: وقتى كه آن مشرك از علّت تاءخير قتل ، آگاه شد، گفت : (( آرى سوگند به خدا هيچگاه با برادرى كه دارم مالك يك درهم نشده ام (يعنى پولى پس انداز ننموده ام بلكه هر چه يافتم به بستگانم دادم ) و هيچگاه در ميدان جنگ ، پشت به جنگ ننموده ام ، و من گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست و محمّد رسول خدا (ص ) است )) .

رسول خدا (ص ) فرمود:

(( هذا ممّن جرّه حسن خلقه و سخاوته الى جنّات النّعيم . )) (( اين شخص از آن افرادى است كه حسن خلق و سخاوتش او را به بهشت پر نعمت كشانيد )) .

17 - فراموشكارى اهرم قوى شيطان

هنگامى كه اين آيه (135 سوره آل عمران ) نازل شد:

(( والّذين اذا فعلوا فاحشة و ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم . )) (( پرهيزكاران كسانى هستند كه هرگاه مرتكب گناه زشتى شدند، يا به خود ستم كردند، به ياد خدا مى افتند و براى گناهان خود طلب آمرزش ‍ مى كنند )) .

يعنى توبه مى كنند و توبه آنها پذيرفته درگاه خدا مى شود.

ابليس نگران شد و به فراز كوه ثور (كه از كوههاى بلند مكّه است ) رفت و با بلندترين صداى خود فرياد زد: و اعوان و فرزندان خود را نزد خود طلبيد، آنها به دور او اجتماع كردند، و علّت اين دعوت را پرسيدند، گفت : چنين آيه اى نازل شده (آيه توبه ، كه بوسيله توبه تمام زحمات ما به هدر مى رود) كيست كه در برابر آن ، چاره انديشى كند؟ يكى گفت : من با دعوت انسانها به اين گناه و آن گناه ، اثر آيه را خنثى مى كنم ، ابليس پيشنهاد او را رد كرد.

ديگرى نيز شبيه آن پيشنهاد را رد كرد، آن نيز رد شد.