بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
فاطمه بنت اسد مادر على (ع ) نخستين زنى بود كه پياده از مكه به مدينه ، هجرت كرد، و از همه مردم نسبت به پيامبر(ص ) مهربانتر بود (139)
روزى از پيامبر (ص ) شنيد كه آن حضرت فرمود:
(همه مردم در روز قيامت ، برهنه ما در زاد، محشور مى گردند)
تا اين سخن را شنيد گفت : واسواتاه !.
(واى از اين رسوائى )پيامبر(ص ) (او را دلدارى داد و به او) فرمود: من از درگاه الهى مى خواهم كه تو را لباس محشور نمايد.
نيز فاطمه بنت اسد، در مورد سختى فشار قبر، سخنى شنيد، گفت : واضعفاه !.
(واى از ناتوانى !)
پيامبر(ص ) (باز او را دلدارى داد و) و فرمود:(من از درگاه خدا مى خواهم كه فشار قبر را در مورد تو بر دارد).
روزى فاطمه بنت اسد به رسول خدا(ص ) عرض كرد:
(مى خواهم يكى از كنيزهاى خود را آزاد كنم ).
پيامبر(ص ) به او فرمود: اگر چنين كنى ، خداوند در برابر هر عضوى از او، يك عضو تو را آتش دوزخ آزاد كند، وقتى كه فاطمه بيمار شد و در بستر وفات قرار گرفت ، در حدى كه ديگر نمى توانست سخن بگويد، با اشاره به پيامبر(ص ) چنين وصيت كرد:
(غلام مرا آزاد كن .)
پيامبر (ص ) وصيت او را پذيرفت .
روزى پيامبر(ص ) نشسته بود، ناگاه ديد على (ع ) گريان به حضور رسول خدا(ص ) آمد.
پيامبر: چرا گريه مى كنى ؟
على : مادرم فاطمه (س ) از دنيا رفت .
پيامبر: به خدا، او مادر من هم بود(وامى والله ).