بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
هنگامى كه رحلت جانسوز پيامبر(ص ) نزديك شد، آن حضرت عمويش عباس ، و على (ع ) را به حضور طلبيد، و به عباس فرمود:
(اى عموى محمد(ص )! آيا مى پذيرى كه ارث محمد(ص ) را ببرى ، و قرض او را ادا كنى ، و به وعده هايش وفا نمائى ؟).
عباس ، پيشنهاد پيامبر(ص ) را نپذيرفت و عذر خود را چنين بيان كرد:
اى رسول خدا! پدرم و مادرم به فدايت ، من پيرمرد و عيالوار هستم و ثروت اندك دارم وانت تبارى الريح :
(و تو در سخاوت با باد مسابقه گذاشته اى )
(يعنى مثل باد، پياپى ، اموال خود رابه دامن فقرا و مستمندان مى ريزى ) چه كسى طاقت انجام وصيت تو را دارد!.
پيامبر(ص ) اندكى سر به پائين انداخت و سپس سر برداشت و بار ديگر فرمود:
(اى عباس ! آيا مى پذيرى ارث محمد(ص ) را ببرى ، و قرضش را ادا كنى ، و وعده هايش را انجام دهى ؟).
عباس ، بار ديگر گفت : پدر و مادرم بفدايت ! من پيرمرد عيالمند و مستمند هستم و تو با باد ( در همت عالى و سخاوت ) مسابقه مى گذارى .
(اين تكرار پيامبر(ص ) شايد براى اتمام حجت بر عباس بود، و به خاطر اينكه براى مردم آشكار گردد كه عباس مانند على (ع ) صلاحيت براى ميراث دارى پيامبر(ص ) ندارد).
در اين هنگام پيامبر(ص ) فرمود:
(همانا وصيتم را به شخصى مى سپارم كه كاملا صلاحيت درياف آن را دارد)
سپس به حضرت على (ع ) رو كرد و فرمود:
اى برادر محمد(ص ) آيا مى پذيرى كه وعده هاى محمد(ص ) را اجرا كنى ، و قرضش را ادا كنى ، و آنچه را كه از او به ارث مانده ، بگيرى ؟!.
على (ع ) عرض كرد:(آرى ، پدر و مادرم به قربانت ، سود و زيانش با خودم ).