داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 187
نمايش فراداده

پاسخ على (ع ) به سؤ الات يهودى ، و مسلمان شدن او

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

آغاز خلافت عمر بن خطاب بود، جوانى يهودى كه خوش سيما و خوش ‍ لباس بود و از نوادگان هارون (وصى موسى عليه السلام ) به شمار مى آمد، به حضور عمر آمد و گفت :

(آيا تو هستى داناترين اين امت به كتابشان و به امر پيامبرشان ؟).

عمر، سرش را پائين انداخت .

يهودى : با تو هستم آيا داناترين شخص اين امت ، به كتاب و نبوت پيامبرشان تو هستى ؟

عمر: براى چه اين سؤ ال را مى كنى ؟

يهودى : نزد تو آمده ام تا دين اصلى را بجويم ، زيرا در دل خود، به شك افتاده ام .

عمر: دونك هذا الشاب .

(نزد اين جوان برو).

يهودى : اين جوان كيست ؟

عمر: او على بن ابيطالب ، پسر عموى رسول خدا(ص ) است ، و پدر حسن و حسين (ع ) دو فرزند رسول خدا(ص ) مى باشد، او شوهر فاطمه (س ) دختر رسول خدا(ص ) است .

يهودى به على (ع ) رو كرد و گفت : تو اين گونه هستى ؟

على : آرى .

يهودى : من مى خواهم از تو سه سؤ ال و يك سؤ ال بپرسم .

امام على (ع ) لبخندى صورى زد و فرمود: چرا نگفتى هفت سؤ ال ؟

يهودى : براى اينكه نخست سه سؤ ال مى كنم ، اگر پاسخ دادى بقيه را بعد مى پرسم و گرنه مى دانم كه در ميان شما دانشمندى وجود ندارد.

على : من از تو مى پرسم تو را به حق خدائى كه مى پرستى اگر جواب سؤ الهاى تو را دادم ، دينت را رها مى كنى و به دين من گرويده مى شودى ؟

يهودى : من به اينجا نيامده ام مگر براى همين ! على : اينك بپرس .

يهودى :1- به من بگو نخستين قطره خونى كه به زمين چكيد، چه خونى بود؟

2- و نخستين چشمه اى كه در درون زمين جارى شد، كدام چشمه بود؟

3- نخستين چيزى كه در روى زمين جنبيد چه بود؟

على (ع ) به هر سه سؤ ال او پاسخ داد.