داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 206
نمايش فراداده

سوگوارى رباب براى امام حسين (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

هنگامى كه امام حسين (ع ) به شهادت رسيد، يكى از همسران او كه از طايفه كلبيه بود(يعنى رباب مادر سكينه ) براى مصائب آن حضرت مجالس ‍ سوگوارى بپا كرد، او گريه مى كرد و خدمتكاران و حاضران گريه مى كردند، به طورى كه اشك چشمانتان خشك و تمام شد، در آن هنگام يكى از كنيزان همچنان گريه مى كرد و اشك مى ريخت ، رباب او را طلبيد و فرمود:

چرا در ميان ما كه اشك چشممان خشك و تمام شده ، تنها تو مانده اى كه هنوز اشك از چشمانت سرازير است .

كنيز گفت : من وقتى كه به دشوارى مى افتم ، شربت سويق ( بدست آمده از آرد نرم ) مى آشامم ، از اين رو اشكم تمام نشده است .

رباب دستور داد، شربت سويق تهيه كردند، خود و ساير بانوان از آن نوشيدند، و به آنها گفت :

(هدف من از تهيه اين شربت اين بود تا بنوشيد و براى گريه و ريختن اشك براى مصائب حسين (ع ) قوت و نيرو بگيريد).

و نيز نقل شده كه شخص ناشناسى ، چند پرنده سياه رنگ براى رباب (س ) فرستاد، تا بوسيله آنها بر سوگوارى حسين (ع ) كمك شود، او وقتى كه آنها را ديد، پرسيد اين ها چيست ؟

گفتند: هديه اى است كه فلانى فرستاده تا برسوگوارى حسين (ع ) كمك شوى ، او گفت : ما كه عروسى نداريم ، اينها را براى چه مى خواهيم ، سپس ‍ دستور داد آنها را از خانه بيرون كردند و بعد از رفتن آنها، اثرى از آنها ديده نشد و به طور عجيبى ناپديد شدند.(220)