داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 242
نمايش فراداده

امام : آرى به ياد الياس پيغمبر(ع ) كه از عابدان پيغمبران بنى اسرائيل بود افتادم ، همان سخنان را كه الياس (ع ) در سجده اش (به لغت سريانى ) مى خواند (و مناجات مى كرد) مى خواندم ، آنگاه امام (ع ) آن دعا را پشت سر هم خواند، سوگند به خدا من هيچ كشيش و مقام عالى روحانى مسيحى را هرگز نديده بودم كه آن گونه شيوا و جاذب بخواند، و سپس امام (ع ) آن مناجات الياس (ع ) را به عربى براى ما ترجمه كرد، و فرمود:

الياس در سجده اش چنين مى گفت :

اتراك معذبى وقد اطمات لك هو اجرى ...

پروردگار! آيا بنگرم كه مرا عذاب كنى با آنكه روزهاى داغ براى تو(با روزه گرفتن ) تشنگى كشيدم ؟.

آيا تو را بنگرم كه مرا عذاب كنى ، با آنكه رخسارم را براى تو روى خاك ماليدم ؟

آيا تو را بنگرم مرا عذاب كنى ، با آنكه به خاطر تو، از گناهان دورى گزيدم .

آيا تو را بنگرم مرا عذاب كنى ، با آنكه براى تو شب زنده دارى كردم .

خداوند به الياس (ع ) وحى كرد:

(سرت را از سجده بردار كه تو را عذاب نمى كنم ).

الياس به خدا عرض كرد:

(اگر فرمودى ترا عذاب نمى كنم و سپس عذاب كردى ، چه مى شود؟ مگر نه اين است كه من بنده تو هستم و تو پروردگار من مى باشى ).

خداوند به الياس (ع ) وحى كرد:

(سرت رااز سجده بردار، من تو را عذاب نمى كنم ، وقتى كه من به كسى وعده دادم ، به وعده ام وفا خواهم نمود)(257)