بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
على بن ابراهيم مى گويد: پدرم (ابراهيم ) گفت : در حضور امام جواد(ع ) بودم ، محمد بن سهل ، سرپرست اوقاف قم در آنجا بود، به امام جواد(ع ) عرض كرد:
(آن ده هزار را به من حلال كن ، زيرا من آن را انفاق و خرج نموده ام ).
امام جواد(ع ) فرمود: (حلالت باد).
وقتى كه صالح رفت ، امام جواد(ع ) فرمود:
يكى از شما بر اموال آل محمد(ص ) و يتيمان و مساكين و تهى دستان و درماندگان راه ، مى تازد و مى خورد، سپس مى آيد و مى گويد: مرا حلال كن ، آيا به نظر شما او گمان مى كند كه من در جواب بگويم : حلال نمى كنم ؟
(او در ظاهر طورى وانمود مى كند و من هم مى گويم حلالت باد) ولى خدا در روز قيامت ، شديدا از آنها باز خواست مى كند (338) (كه آيا اينك حلاليت از امام طلبيدى ، بر اساس صحيحى بود يا نيرنگ زدى ؟)