داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 345
نمايش فراداده

پاسخ ابن خانق به جعفر كذاب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

(جعفر كذاب يكى از پسران امام هادى (ع )، و يكى از برادران امام حسن عسكرى (ع ) بود و بعد از پدرش ، به دروغ ادعا كرد كه من امام بعد از او هستم ، با اينكه فردى فاسق و شرابخوار بود، او بعد از وفات امام حسن عسكرى (ع ) نيز ادعا كرد كه جانشين برادرم ، من هستم ) احمد بن عبيدالله بن خاقان مى گويد:

جعفر كذاب نزد پدرم (عبيد الله كه داراى مقام عالى در دربار خليفه بود) آمد و گفت :

(مقام برادرم را بر من بده ، در عوض ، من سالى 20 هزار دينار براى تو مى فرستم ).

پدرم به او تندى كرد و با خشم و ناسزا گوئى به او گفت :

(اى احمق نادان ! خليفه ، به روى معتقدين به امامت برادرت (امام حسن عسكرى ) شمشير كشيد، تا آنها را از اين اعتقاد برگرداند، نتوانست ، بنابراين اگر آنها و شيعيان ، امامت تو را قبول دارند، نيازى به خليفه و غير او ندارى ، و اگر آنها تو را به امامت ، قبول ندارند، به وسيله ما هرگز نمى توانى به اين مقام برسى ).

پدرم از آن پس ، اصلا به جعفر اعتنا نكرد، و تا زنده بود اجازه نداد كه جعفر نزدش بيايد. (355)