داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 357
نمايش فراداده

استجابت دعا و خبر از حوادث پشت پرده

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

محمد بن حسن مى گويد: از امام حسن عسكرى (ع ) در ضمن نامه اى تقاضا كردم :

(در مورد شفاى درد يكى از چشمهايم دعا كن ، زيرا يك چشمم كور شده و چشم ديگرم شديدا درد مى كند كه نزديك اس كور شود).

امام حسن (ع ) در پاسخ نوشت : (خداوند چشمت را براى تو نگهدارد).

همين دعاى آن حضرت موجب شفاى چشمم گرديد.

آن حضرت در آخر نامه نوشته بود: (خداوند به تو اجر و پاداش نيك دهد)

(اين جمله در ميان عرب به عنوان تسليت گفته مى شود)

من از اين سخن امام ، نگران و غمگين شدم و نمى دانستم چه كسى از خويشانم مرده (كه امام مرا تسليت مى گويد؟) چند روز گذشت كه خبر آوردند پسرت (طيب ) از دنيا رفته است ، به راز تسليت امام حسن (ع ) آگاه شدم . (367)

نيز عمربن ابى مسلم مى گويد: مردى به نام (سيف بن ليث ) كه ازاهالى مصر بود، در شهر سامره نزد ما آمد، هدفش از اين مسافرت اين بود كه شخصى به نام (شفيع خادم ) ملك او را به زور گرفته بود، او آمده بود تا نزد مهتدى برود و دادخواهى كند.

ما به سيف گفتيم : نامه اى به امام حسن عسكرى (ع ) بنويس ، و گشايش گره كارت را از آن حضرت طلب كن .