داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 360
نمايش فراداده

لطف خاص امام حسن (ع ) به شاگردانش

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابو هاشم جعفرى يكى از شاگردان امام حسن (ع ) مى گويد: به حضور امام حسن عسكرى (ع ) رسيدم و تصميم داشتم ، قدرى نقره از آن حضرت بگيرم و به عنوان تبرك ، از آن انگشتر بسازم ، در محضرش نشستم ، ولى به طور كلى فراموش كردم كه براى چه چيز رفته ام .

هنگام خداحافظى ، بر خاستم و خداحافظى كردم و مى خواستم كه بيرون بيايم ، آن حضرت انگشترش را به سوى من انداخت و فرمود:

(تو نقره مى خواستى ، ما انگشتر به تو داديم ، نگين و مزد ساخت آن هم مال تو باشد، گواراى تو باد اى ابوهاشم ).

عرض كردم : (اى مولاى من ، گواهى مى دهم كه تو ولى خدا و امام من باشى ، امامى كه ديندارى من در اطاعت از او است ).

فرمود: (خدا تو را بيامرزد اى ابوهاشم ). (370)