داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 374
نمايش فراداده

استقامت در طوفان حوادث عصر غيبت مهدى (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جمعى كه در محضر امام صادق (ع ) در خانه آن حضرت (در مدينه ) بودند، (سخن از غيبت حضرت قائم (عج ) به ميان آمد) مفضل بن عمر (يكى از شاگردان برجسته امام صادق عليه السلام ) مى گويد:

در اين هنگام به حضور امام صادق ع رفتم ، شنيدم مى فرمود:

سوگند به خدا صاحب الامر (امام قائم عليه السلام ) از ميان شما غايب گردد، و آنچنان رد پاى او گم شود كه بعضى گويند:

او مرد، و به هلاكت رسيد، و در فلان پرتگاه سقوط كرد و شما مانند كشتى درگير در برابر امواج دريا، پريشان و واژگون مى گرديد، و در اين شرائط سخت كسى از شما نجات نيابد، مگر كسى كه از او پيمان گرفته و ايمان را در جاى جاى دلش ‍ استوار نموده ، و با روحى از جانب خود، نيرومند كرده است .

آنگاه فرمود: (همانا دوازده پرچم مشتبه ، بر افراشته گردد (و مردم مسلمان به چندين دسته حتى تا 12 دسته در آيند) كه روشن نيست از پرچمها، پرچم حق است )

(حق و باطل در ميان هم اشتباه مى گردد).

مفضل وقتى كه اين سخن را شنيد، منقلب شد و بى اختيار گريه كرد.

امام صادق : به مفضل رو كرد و فرمود: (چرا گريه مى كنى ؟)

مفضل : قربانت گردم ، چگونه گريه نكنيم كه مى فرمائى : مسلمانان داراى دوازده پرچم مختلف و مشبه مى شوند، كه پرچم حق از باطل شناخته نگردد.

امام صادق (ع ) به نور خورشيد كه از سوراخ اطاق وارد اطاق شده بود نگاه كرد و به حاضران و به مفضل فرمود:

(آيا اين تابش خورشيد، آشكار است ؟)

مفضل : آرى .

امام صادق : (امرنا ابين من هذه الشمس . راه و خط و پرچم ما، روشنتر و آشكارتر از اين خورشيد است ).(384)